⫷𝔸𝕗𝕥𝕖𝕣 𝕤𝕥𝕠𝕣𝕪⫸

1.5K 321 108
                                    

با صدای پسربچه ی گریون از توی تخت بلند شد و سمت ننوی گوشه ی اتاق رفت.
پسر کوچولوشو از زیر بغل گرفت و تو آغوشش نگه داشت ، چند بوسه روی گونه ی نرم و تپلیش گذاشت و با لذت عطر تنش رو بو کشید : آروم عزیزم ، بابا اینجاست!
ایسول گریه نکن کوچولوی من.

با عصبانیت زیر لب زمزمه کرد : معلوم نیس پسره ی کله شق تا دو شب کجا ول میچرخه.

بچه رو روی تخت خودش و جونگین گذاشت و از یخچال کوچیک توی اتاق شیریش رو در اورد.
اول توی دستگاه کمی گرمش کرد و بعد به آرومی جلوی دهن ایسول گرفت.

ایسول اول در برابر فرو رفتن سر شیشه شیر مقاومت کرد ولی وقتی طعم شیرین شیر به لبای باریک و صورتیش خورد لباش با حالت کیوتی از هم باز شدن.

سهون شیشه شیر رو توی دهن پسر کوچولوش گذاشت و منتظر شد دوباره خوابش ببره در حالی که خودش چرت میزد و سیاهی چشماش ناخوداگاه به پشت پلکای پف کردش فرار میکردن.

وقتی از اینکه امگا کوچولو خوابیده مطمئن شد دوباره توی ننوی طوسی رنگ برش گردوند و سمت موبایلش رفت.
شماره ی جونکین رو گرفت و وقتی صدای امگاش رو از اونور خط شنید آروم ولی با عصبانیت و دندون های فشرده گفت : هیچ معلومه کودوم گوری هستی؟ساعت دو شبه و هنوز برنگشتی خونه!

جونگین مستانه خندید : اوه...سهون..پس هنوز شماره ی منو... تو گوشیت داری...کم کم داشتم...مطمئن میشدم که از یادت رفتم!

سهون برای اینکه صداش ایسول رو بیدار نکنه از اتاق بیرون رفت ، جونگین طبق معمول این چند وقت مست کرده بود. ‌باز اروم ادامه داد : قبل از اینکه از زندگی پشیمونت کنم برگرد خونه وگرنه تک تک دوستای مزخرفتو جلو چشمت به فاک میدم.

جونگین که تا اون لحظه خنده های ریز مستانه میکرد ناگهان با صدای بغض دارش گفت : باشه سهون...دوسم نداشته باش...چرا بعد از بدنیا اومدن ایسول باهام اینطوری میکنی..؟!
با صدای بلندم حرف نزن ، شبنم کوچولومو بدخواب نکن.

_محض اطلاع شبنم کوچولوت الان خوابه و دلیل بیدار شدنش این وقت نصفه شب این بود که تو نبودی.

+دارم...میام خونه.

گوشی رو قطع کرد و روی مبل منتظر نشست ، این بلایی بود که بعد از اومدن ایسول سرشون اومده بود.
هیچکدوم نمیدونستن مشکل کجاست ولی حقیقتاً جونگین مطمئن بود سهون دیگه دوسش نداره و سهون میدونست جونگین بدجور دلخوره.

یکی از دلایل این بود از بعد به دنیا اومدن ایسول یعنی حدود 5 ماه هیچ رابطه ای نداشتن.
و دو میتونه دعواهایی باشه که جونگین بابت رد شدنش توسط سهون ایجاد میکرد‌‌.
و سه که مهم ترینشونه... اونا عملاً با وجود دوتا بچه هیچ حریم خصوصی نداشتن که بخوان حتی پنج دقیقه باهم خلوت کنن.

𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣Where stories live. Discover now