❖𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣 36❖ᵉⁿᵈ

1.9K 369 227
                                    

🔞Smut warning🔞

دست سویونگ رو محکم گرفت و ساک هارو با دست دیگش محکم نگه داشت.
سویونگ به اطراف نگاه کرد و با دست به جایی اشاره کرد : آپا اونجام یه مغازه هست!

جونگین به جایی که سویونگ نشون میداد نگاه کرد و لبخند زد : بریم ببینیمش.

وارد مغازه شدن و دو تا کت و شلوار که رنگ غالبشون سفید بود پیدا کردن.
جونگین به جفتشون که واقعاً قشنگ بودن نگاه کرد : خب حالا کدومشو بپوشم؟

سویونگ به هر دوشون نگاه کرد : جفتشون خیلی خوشگلن!
هر دوشو بپوش.

جونگین باشه ای گفت و با جفت لباس ها به اتاق پرو رفت ، سویونگ هم بیرون روی صندلی نشست و منتظر شد پدرش لباسشو بپوشه.

جفت کت و شلوار هارو پوشید و به سویونگ نشون داد ، بعد از پوشیدن دو دست کت و شلوار تو اون بوتیک گرم واقعاً خیلی سخت بود.
بعد از پرو کردنشون روی صندلی کنار سویونگ نشست : خب کدومشون خوشگل بود؟

*جفتشون خیلی خوشگل بودن ولی دومی بهتر بود.

دست سویونگ رو گرفت : باشه ، بیا بریم یه چیزی بخوریم که بدجور تو این گرما تشنمه.
کت و شلوارم سفارش میدیم تا هفته ی دیگه حاضر میشه.

جونگین کت و شلوارش رو سفارش داد و با هم از بوتیک خارج شدن.
اولین کافه ای که دیدن ایستادن تا یه حالی به شکمای خالیشون بدن.

جونگین همونطور که به منوی شلوغ نگاه میکرد پرسید : پرنسس چی میخوری؟

*یه دسر توت فرنگی.

جونگین نسبت به شنیدن سفارش دخترش لبخند زد و منتظر شد تا گارسون برای گرفتن سفارششون بیاد.
همون لحظه موبایلش زنگ خورد.

+بله عزیزم؟

_جونگین دلتنگتون شدم ، کجایین؟

+تو چند تا بوتیک لباس پرو کردم ، الان تو کافه ایم یه چیزی که بخوریم میریم برای سویونگ لباس ببینیم.

_پدرت زنگ زد.
بعدش میری اونجا؟

جونگین وقتی دید گارسون داره نزدیک میشه گفت : آره.
سویونگم میخواست بره پیششون.
مامانم زنگ زد گفت دلش برای سویونگ تنگ شده.
گارسون داره میاد سفارش بگیره من باید قطع کنم سهون.

_باشه خوشگلم شب میبینمت.

+میبینی؟

_پدرت شام دعوتم کرده ، اونجا همو میبینیم.

+باشه پس میبینمت.

موبایل رو قطع کرد و سفارشش رو به گارسون داد : یه دسر توت فرنگی با یه شیک شکلاتی.
وقتی گارسون رفت جونگین دخترش رو صدا زد.

+سویونگ بیا رو پام بشین.
چند تا عکس بگیریم.

سویونگ با ذوق از صندلیش پایین اومد و توی بغل جونگین رفت.
جونگین موبایلش بالا گرفت و چندین سلفی کیوت و دوست داشتنی با دخترش گرفت.
در نهایت لپ تپلی دخترش رو محکم بوسید و موبایلش رو توی جیبش گذاشت.

𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣Where stories live. Discover now