چشماشو باز کرد و به اطراف نگاه کرد ، اینجا آشنا نبود.
پتو رو کنار زد و از تخت دو نفره ی سفید پایین اومد ، یادش نمیومد اینجا کجاست.
نگران شده بود ، میترسید کار اشتباههی کرده باشه.
اصلا چرا دیشب مست کرد...از اتاق بیرون رفت و اطراف رو دید زد ، از ته دلش امیدوار بود تو مستی گندی نزده باشه.
جایی که بود ، صددرصد هتل بود چون معلوم بود که پرسنل هتل حوله و صابون نو آوردن.
بوی قهوه تکی فضا نسبتاً بزرگ سالن پیچیده بود.
سمت پذیراییه شیک قدم برداشت که از پشت صدایی شنید.: صبحت بخیر سهون!
سهون سمت صدای آشنا برگشت و با تعجب به کسی که روبهروش ایستاده بود خیره شد.
_بکی؟بکهیون سمت قهوه ساز رفت و دوتا لیوان زیرش گذاشت.
: دیشب مست بودی ، منم قبل از اینکه گند کاری کنی آوردمت اینجا.سهون از دیدن امگای روبروش سوپرایز شده بود : م...ممنونم ، ممکن بود باز گند بزنم به همه چی.
بعد با تعجب ادامه داد : برلین...
تو... اینجا چیکار میکنی؟بکهیون نگاهشو از ماگ های در حال پر شدن گرفت و به سهون نگاه کرد : جهانگردی میکنم ، هفته ی پیش ژاپن بودم.
این هفته اومدم برلین اخر هفته میرم کره یکی دو هفته استراحت میکنم بعد میرم تایلند.
تو برای چی برلینی ، آلمان برای مسافرت خیلی دور نیست؟سهون که دیگه از خماری خارج شده بود سمت بکهیون اومد و روی صندلی کنار کانتر نشست.
_برای کارای شرکت پدرم اومدم ، یه هفته هستم و بعد میرم.از لحن آویزون و بی حس سهون یه تای ابروی بک بالا رفت.
سهونی که میشناخت اینقدر تو خودش نبود و تو تمام کلمات و جمله هاش کنایه میزد و شیطنت میکرد.
: چته چرا دیگه شیطنت نمیکنی ، یه ساله بزرگ شدی؟
من فقط یه سال نبودما!سهون از این حرف خندید : مشکل اون نیست.
زندگیم در هم پیچیده شده ، همش دارم فکر میکنم حتی دیگه به خوشگذرونیام نمیرسم.بکهیون ماگ های پر شده رو از قهوه ساز بیرون کشید و کنار سهون روی صندلی نشست ، قهوه رو رو به سهون گرفت و پرسید : نیاز داری تعریف کنی ، مگه نه؟
_من حتی نمیتونم تعریفش کنم ، چون نمیدونم از کجا شروع کنم.
بکیهون خندید : میتونی از جایی که باهاش آشنا شدی شروع کنی ، هوم؟
سهون با تعجب به بکیهون خیره شد : ت...تو از کجا...
از کجا فهمیدی پای کسی وسطه؟بکهیون با غرور گفت : من یه دوسه تا پیرهن بیشتر از تو پاره کردم بچه ، حتی اگه امگا باشم!
تعریف کن._من با یکی تو مستی رابطه داشتم...
: خب اینکه روتین به حساب میاد!
_اون فرق ، داشت.
از بعد آشنایی با اون با کسی رابطه نداشتم.
حتی یبار وقتی زنگ زده بود پیش دوستام بودم ، بهشون التماس کردم صدای ناله در بیارن تا حسودیشو تحریک کنم.
(یادتونه صدای ناله ای ک جونگین از پشت تلفن شنید؟همش فیک بود)
YOU ARE READING
𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣
Fanfictionℕ𝕒𝕞𝕖 ๛ 𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉ ℂ𝕠𝕦𝕡𝕝𝕖 ๛ 𝕤𝕖𝕜𝕒𝕚⚣︎ 𝔾𝕖𝕟𝕣𝕖 ๛ 𝕠𝕞𝕖𝕘𝕒𝕧𝕖𝕣𝕤𝕖 , 𝕤𝕞𝕦𝕥 , 𝕞𝕡𝕣𝕖𝕘 𝔸𝕦𝕥𝕙𝕠𝕣 ๛ 𝕞𝕖𝕣𝕝𝕚𝕟 --------- اوه سهون پسر مورد علاقه ی پدرو مادرش روز قبل از رسیدن به مقام ریاست شرکت بخاطر مستی با یه...