❖𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣 34❖

1.4K 345 90
                                    

روز دادگاه

سهون از دور به جونگین که روی صندلی با لبتابش مشغول بود ، نگاه کرد.
معلوم نبود از صبح چیکار میکرد که اینقدر سرش شلوغ بود.

وقتی اسمش از داخل اتاق صدا زده شد ، لبتاب رو بست و فلش رو توی مشتش گرفت.
وارد اتاق شد و توی جایگاهش ایستاد.
چند ثانیه بعد اسم سهون هم صدا زدن و اون هم داخل اومد و سمت جایگاه متهم رفت.

دقیقه ای بعد از حضور پیدا کردن همه ی افراد داخل اتاق دادگاه شروع شد ، وکیل مقابل که اعتماد به نفس داشت با غرور به جونگین نگاه کرد و پوزخند زد.
جونگین کاملاً ساکت بود ، هیچ چیز از چهرش برداشت نمیشد.

به قاضی نگاه کرد و برای اولین بار در اون روز لبخند زد.

بعد از سوگند خوردن سهون ، وکیل مغرور مقابل شروع کرد به صحبت : همونطور که میدونید از جلسه ی پیش هم با جلسه ی جدید مخالف بودم.
ولی اینبار با مدرک محکم تری اومدم ، یک نمونه ی غیرقابل قبول از سری پروژه های کمپانیه اوه.

لبتابش رو باز کرد و چند نمونه ی تبلیغاتی افتضاح و بی نظم نشون داد که زیرشون مهر و امضای سهون خورده بود.

سهون خشمگین گفت : اونا جعلین ، امکان نداره من همچین گندی بزنم!

قاضی اخطار داد : آقای اوه ، نظم دادگاه رو رعایت کنید!

سهون سکوت کرد و به جونگین نگاه کرد ، چشمای جونگین سمتش برگشت و نگاه دلگرم کننده ای بهش تحویل داد.
همونطور سکوت کرد و منتظر شد توضیحات غیر منطقی وکیل تموم شه.

اجازه ی صحبت بعد از وکیل مقابل به جونگین داده شد.
جونگین اینبار با اعتماد به نفس شروع به صحبت کرد : مهر و امضای زیر اون پروژه ها احتمالاً جعلین ولی متاسفانه امروز مدارک من محکم تر از شماست آقای وکیل!

لبتاب رو باز کرد و فلش رو بهش وصل کرد.
فلشی که حاوی صدای صحبت جونگین و دونگ کی بود.

صدای دونگ کی از لبتاب پخش شد و کل افراد داخل اتاق تو سکوت فرو رفتن.

فلش بک

کنار میز پلیس منتظر شد.
آلفایی که ظاهراً باورش نمیشد جونگین رو اینجا ببینه پرسید : چیشد؟
از تصمیمت منصرف شدی؟
به این خودکار احتیاج نداری؟

جونگین پوزخند زد : هنوز معتقدین یه امگا نمیتونه پرونده ای رو حل کنه؟

دکمه ی روی خودکار رو فشار داد و صدا پخش شد.
پلیس با بهت به صدای در حال خروج از خودکار گوش میکرد.

:ج...جدی انجامش دادی؟

+بله جناب پلیس ، کاغذ تایید اصالت صدارو به همراه یه فلش بدید ، میبرم!

پلیسی که تحت تاثیر قرار گرفته بود سریع کاری که جونگین میخواست رو انجام داد و فلش رو بهش تحویل داد.

𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣Där berättelser lever. Upptäck nu