⫷𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣 2⫸

2K 406 72
                                    

جونگین طبق گفته ی پدرش صبح زود از خواب بیدار شد و به شرکت رفت.
البته حواسش بود که لباسش تا حدی که میتونه یقه بسته باشه تا جای دندونای اون آلفای لاشی پنهون بمونه.
هرچند که نمیشد تا ابد اون زخم موندگارو پنهون کرد ولی جونگین باید باهاش کنار میومد.
آب و هوا و همچنین فصل باهاش سازگاری میکرد و باعث میشد یقه بسته پوشیدنش غیر طبیعی نباشه.
به شرکت که رسید بعد از برداشتن پرونده های مربوط به شرکت اوه به اتاق پدرش رفت.
پدرش هم خوش آمدگوییه گرمی ازش کرد و با کمی صحبت جفتشون سمت در خروجیه پالی هو رفتن.
سوار ماشین شدن و با راننده ای که از طرف شرکت اوه فرستاده شده بود با ماشین مجللشون که برای جونگینو پدرش طبیعی بود به سمت مقصدشون رفتن.

با رسیدن به شرکت ، جونگین میتونست بگه با زیبا ترین طراحیه ساختمون روبه رو شده در حالی که برای زیباتر کردنش با رنگ ها هیچ تلاشی نشده بود ، ساختمون با وجود زیباییه طراحیش میشد گفت بی حس ترین برج سئوله.

آروم گفت : برج پالی هو یکم انرژی مثبت بیشتری داره ، اینجا یکم زیادی بی رنگه!

پدرش هم با جمله ی 'سخت نگیر' جریان سیاهو سفید بودن برجو پوشش داد.
وارد که شدن جونگین متوجه شد حتی سیاه تر از رنگ سیاه هم وجود داره چون محض رضای خدا حتی یه رنگ بیشتر از سفید و سیاه و خاکستری تو اون برج مدرن استفاده نشده بود.

میتونست قسم بخوره رنگی ترین موجود کل اون برج خودش بود.
همه ی کارکنای شرکت لباس فرم خاکستری و اتو کشیده پوشیده بودن.
هیچ لبخندی...
هیچ انرژی مثبتی...
این برج اصلا با روحیه ی جونگین جور نبود.

با راهنماییه منشیه افسرده ی آقای اوه وارد اتاق جلسه شدن و پسر آقای اوه با پدر جونگین دست داد و سر دست دادن به جونگین اخم کرد.

_خوش اومدین!

جونگین با اخم تو فکر فرو رفت.

"خوش اومدی هرزه کوچولو"

این صدا همون صدا بود؟
این جمله رو برای بار دوم توی زندگیش میشنید.
به چهرش دقت کرد ، این چهره خیلی اشنا بود اونقدر که حس میکرد سالها بود که باهاش رو به رو میشده.

بعد چندین چرا و چگونه ی چشمی روی صندلی هاشون نشستن.
جونگین با کنترل فکر مشغولی به پرونده ی شرکت اوه مشغول شد.
یکم بعد که خوانش پرونده به طور کل تموم شد سهون به حرف اومد : خب شُرکا ، شصت به چهل.
قبوله؟

جونگین بی مکث گفت : نیست.
پالی هو همچین سطحی رو نمیپذیره!
یا پالی هو سهم بیشتره پروژه رو میگیره یا برابر.
به جز این قرار داد لغوه.

سهون اخم کرد : چرا نمیذارین به جاتون رئیس شرکت صحبت کنه.

جونگین پوزخند زد : داری درحال حاضر با رئیس صحبت میکنی!

𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣Where stories live. Discover now