موسیقی ملایم پیانویی توی سالن درحال پخش بود. زنها و مردها با لباسهای رسمی درحال دیدن کردن از تابلوهای نصب شده به دیوارها بودن و عدهای هم برای تحسین و صحبت بیشتر پیش جیمین میرفتن تا بیشتر ازش درمورد نقاشیهاش و سبکش بپرسن.
فضای گالری شلوغتر از چیزی که انتظارش رو داشتم شده بود و این باعث خوشحالی بود. نقاشیهای جیمین مورد استقبال و تحسین خیلیها قرار گرفته بودن و من اینجا گوشهی سالن، کنار کیمنامجون ایستاده و نظارهگر تمام اینها بودم.
- اون طراحی روی ناخونهای جیمین...کار شماست درسته؟
نامجون با پرسیدن این سوال نظرم رو جلب کرد. برای تایید و جواب به سوالش همزمان که سرم رو به علامت مثبت تکون میدادم "همینطورهای" رو هم زمزمه کردم.
- مثل دوستپسرت هنرمندی.
- شما لطف دارید اما، بین هنر من و هنر اون یه دنیا تفاوته، اصلا قابل مقایسه نیستیم.
نامجون لبهی کتش رو صاف کرد و وزنش رو روی دستهی چتر مشکی رنگش انداخت.
- تو روی ناخونها نقاشی میکشی و اون روی بوم. هنر خودت رو دستِ کم نگیر آقای جانگ.
شنیدن حرفش باعث شد لبخندی روی صورتم بشینه. نامجون درست میگفت دست کم گرفتن هنرم کار اشتباهیه. اگه خودم به خودم باور نداشته باشم دیگه نباید از بقیه انتظاری بره.
- مثل اینکه جیمین داره به شما اشاره میکنه آقای جانگ، بهتره بهش ملحق شید.
"ببخشیدی" گفتم و با قدمهای آرومم به سمت جیمین رفتم و بعد تعظیم کوتاهی به بازدید کنندهای که باهاش حرف میزد، کنارش ایستادم.
- پس ایشون هستن، شما واقعا به زیبایی همون نقاشی هستید.
وقتی تعریف زن مقابلم رو شنیدم نگاه سوالیم به سمت جیمین چرخید و جیمین که متوجهام شده بود شروع به توضیح دادن کرد.
- اون نقاشی رو یادته که وقتی تازه موهاتو قرمز کرده بودی ازت کشیدم؟ خانوم یو همونو میگن.
چشمهام از شدت تعجب گرد شد:
- مگه اونم جزو نقاشیهای گالری گذاشتی؟
- نامجون هیونگ گفت اگه جزو نقاشیها نزارمش گالری رو کنسل میکنه، شرمنده.
جیمین گفت و پشت گردنش رو خاروند.
- از آشناییتون واقعا خوشحال شدم آقای جانگ، خوشحال میشم اگر اجازه بدید منم از شما و آقای پارک در کنار هم یه نقاشی بکشم.
- باعث افتخار ماست خانم یو.
جیمین با لبخند جوابش رو داد و زن خیلی زود با قدمهای آرومش از ما دور شد.
- باورت نمیشه اما تا الان سه نفر پیشنهاد خرید نقاشیای که ازت کشیدم رو با قیمتهای خیلی بالا دادن. باورشون نمیشد قصد فروشش رو ندارم، اونم با اون قیمتها.
- جرائت داری منو بفروش پارک جیمین.
پوزخندی روی لب جیمین شکل گرفت و سرش رو برای زمزمهای به آرومی به گوشم نزدیک کرد:
- بهتره حواست به جمله بندیت باشه عشقم.
اول منظورش رو نفهمیدم اما بعد...لعنت این چه جملهای بود گفتم. صورتم سرخ شده بود. جیمین خندید و دستم رو گرفت.
- اوه آقای پارک، یه چهرهی آشنا کنارتون میبینم!
اینبار مردی با موهای جو گندمی اینو گفت.
- مدل بسیار زیبایی دارید. به زیبایی نقاشی قاب شدهی روی دیواره.
جیمین با لبخند از مرد مقابلش تشکر کرد.
- امیدوارم دفعهی بعد که میام نقاشیهای بیشتری رو از مدل زیباتون روی دیوارها ببینم.
- اما آقای هان، این به معنیه بیشتر شدنِ تعداد نقاشیهای غیرقابل فروشه.
- اشکالی نداره، دیدن ترکیب هنر شما و این چهرهی زیبا ارزشش رو داره، حتی اگه یکبار باشه.
- ممنون از تعریفتون.
- قطعا این فقط یه تعریف نیست. حقیقته و باید گفته بشه.
مرد با لبخندی گفت و با قدمهای آرومش اینبار به سمت نامجون رفت.
- فکر کنم معروفیت تو از نقاشیهای منم بیشتر بشه هوسوکا.
جیمین...عصبانی بود! حالت صورتش رو وقتی که این جمله رو زیر لب گفت نتونستم درک کنم.
- جیمین...تو...
خندهای کرد اما حواسش بود که جو گالری رو خراب نکنه.
- ترسوندمت، نه؟
نفسم رو صدادار بیرون دادم و دستم رو از روی قلبم پایین آوردم و با حرص "دیوونه" رو لب زدم.
YOU ARE READING
Mute | ᴊᴍ+ᴊʜ
Romance[-کامل شده-] 𝐉𝐢𝐇𝐨𝐩𝐞 "یه آیس آمریکانو لطفا." اینو روی کاغذ آدامس نوشتم و بهش دادم. *** ▪️Name: Mute ▪️Couple: HopeMin (Jimin🔝) ▪️Gener: Romance, Smut, Fluff, Slice of life *** ▪𝘍𝘪𝘳𝘴𝘵 𝘗𝘢𝘳𝘵: 𝘕𝘰𝘷𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳 25th, 2020▪ ▪𝘓𝘢𝘴𝘵 𝘱𝘢𝘳...