[پنج هفته بعد]
با به صدا دراومدن زنگ گوشیم در حالی که مشغول خشک کردن موهام بودم به سمتش رفتم و برش داشتم.
یه پیام از طرف جیمین بود!
"فردا برای کشیدن یه نقاشی جدید میخوام برم خارج از شهر، نظرت چیه همراهم بیای؟
سبد پیکنیکم همین الانم توش پر از خوراکیه."حوله رو دور گردنم رها کردم و با ذوق مشغول تایپ شدم:
"قطعا به یه سبد پراز خوراکی نه نمیگم.
کجا همو ببینیم؟""یعنی فقط بخاطر خوراکی؟
قلبم شکست :*(
ساعت هفت صبح آماده باش، میام جلوی خونتون."ریز خندیدم.
"باشه پس منتظرتم.
فقط یکم زودتر بیا.""چرا؟"
"باید به قلبت چسبزخم بزنم."
منتظر جوابش نموندم.
گوشی رو روی میزم گذاشتم و به سمت کمدم رفتم تا لباس بپوشم، دیگه داشت سردم میشد.***
تمام مدت که توی ماشین به مقصد محل مورد نظر جیمین درحال حرکت بودیم، جیمین همهی آهنگهای عاشقانهای که پخش میشد رو با صدای بلند و درآوردن انواع اداهای مختلف خطاب به من میخوند و باعث خنده و گاهی خجالتم میشد.
وقتی بالاخره ماشین نزدیک محل موردنظر جیمین متوقف شد از ماشین پیاده شدم و نگاهم رو اطراف چرخوندم.
دور تا دورم رو رنگ سبز روحنوازی گرفته بود و کوهها به زیبایی خودنمایی میکردن.بعد از کشیدن نفسی عمیق به سمت صندوق ماشین رفتم و سبد پیکنیکمون رو خارج کردم، جیمین هم بعد از برداشتن بومنقاشیش، پایهاش و قلممو و رنگهاش ماشین رو قفل کرد و جلوتر از من به راه افتاد.
بعد از پنج دقیقه پیاده روی جیمین بالاخره متوقف شد. وسایلش رو روی زمین گذاشت و به سمتم اومد تا زیرانداز پارچهای رو روی چمنها بندازیم.
به محض جاگیر شدنمون جیمین روی سهپایهاش نشست و مشغول نقاشی شد، منم درحالی که لیوان آبپرتقالم رو توی دستم داشتم با کنجکاوی تماشاش میکردم.
این مردِ نقاش نه تنها بوم سفیدش رو رنگآمیزی میکرد بلکه به روزهای خاکستری منم رنگ پاشیده بود و داشت رنگها رو روی قلبم پخش میکرد.
نگاه خیرهام رو که دید لبخندی زد و کلاه فرانسویش رو کمی روی سرش جابهجا کرد.
- بیا اینجا هوسوکا.
از جام بلند شدم و کنارش ایستادم.
- بشین.
گفت و به پاهاش اشاره کرد.
کمی مکث کردم اما بالاخره روی رانهای سفتش نشستم. قلممو رو بین انگشتهام گذاشت و خودش هم دستم رو گرفت.
- نظرت چیه یکم به دوستپسرت کمک کنی؟
با زدن بوسهای روی لبهاش نظر مثبتم بهش رو اعلام کردم.
خندید و دستم رو به سمت بوم هدایت کرد. رنگ سبز قلمموی توی دستم روی بوم سفید پخش شد.
چه حس قشنگیه رنگ بخشیدن به یک زندگی.
YOU ARE READING
Mute | ᴊᴍ+ᴊʜ
Romance[-کامل شده-] 𝐉𝐢𝐇𝐨𝐩𝐞 "یه آیس آمریکانو لطفا." اینو روی کاغذ آدامس نوشتم و بهش دادم. *** ▪️Name: Mute ▪️Couple: HopeMin (Jimin🔝) ▪️Gener: Romance, Smut, Fluff, Slice of life *** ▪𝘍𝘪𝘳𝘴𝘵 𝘗𝘢𝘳𝘵: 𝘕𝘰𝘷𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳 25th, 2020▪ ▪𝘓𝘢𝘴𝘵 𝘱𝘢𝘳...