مرخصی؟؟؟

250 24 6
                                    

Chanyeol pov
-دکتر پارک خسته نباشید
با خستگی چشمامو مالیدم و اروم گفتم
+ممنونم
دستی به روپوش سفیدم کشیدم و به سمت اتاقم قدم برداشتم
خیلی خسته بودم..برگه ی مرخصیمو امضا کردم
خیلی وقت بود که مسافرتی به جز سفر کاری نرفته بودم
راهروهای بزرگ بیمارستانو طی میکردم تا به اتاقم برسم
با باز کردن در اتاق موجی از بوی بد به سمتم هجوم اورد
جوری که حالم بد شده بود
دستمو جلوی بینیم گرفتم
حوصله نداشتم دنبال مستخدما برم و دلیل این بوی بد و ازشون جویا شم
روی صندلی لم دادم
و میخواستم پاهای درازمو رو میز بذارم که با دیدن صحنه ی رو به رو از رو صندلی افتادم
دستمو جلوی دهنم گرفتم و عقب عقب رفتم تا به دیوار پشت سرم خوردم
یه عالمه موش مرده زیر میزم بود که بوشون خفه کننده بود
شکماشون پاره شده بود
ترسیده بودم
این دیگه چی بود؟
همونجور که نگام روشون بود چشمم به کاغذ ابی رنگی افتاد که دور دست یکی از موشا بسته شده بود
میترسیدم سمتش برم
با بی رمقی سمت کمدم پاتند کردم و دستکش یک بار مصرفمو پوشیدم
هر لحظه ممکن بود بالا بیارم
کاغذو از دور دستای اون موجود کثیف دراوردم
پنجره رو باز کردم
هوای تازه وارد اتاق شده بود که حالمو بهتر میکرد
کاغذو باز کردم و نوشته های روش قلبمو از کار انداخت
+سلام پارک...اتاق قشنگی داری
البته باید بگم دکوراسیون خونتو بیشتر دوس دارم
بهم نگفته بودی دکتر شدی و به سئول اومدی و با کیونگ ازدواج کردی
میدونم این شیوه ی درستی برای اشنایی نیست و ما خیلی وقته همو میشناسیم..البته تو منو یادت نمیاد ولی من تو رو بهتر از هرکس دیگه ای میشناسم
درستش این بود که حضوری میومدم دیدنت ولی فعلا علاقه ای به دیدن توی حرومی ندارم
هیششششششش ممکنه کیونگ کوچولوت بیدار شه
اروم تو بغلم خوابیده
...
خوشحال میشم اگه نظرای قشنگتونو برام کامنت کنین
و اگه از داستان لذت می‌برین ووت بدین!!!
لاو یو💜

Can I heist your embrace?!Where stories live. Discover now