Chanyeol pov
حالم از خودم بهم میخورد
کای تو بغلم خواب بود
از اینکه دستام دور کمر خوش تراشش بود اعصابم بهم ریخته بود
صدای ضربه زدن سرشو به دیوار میشنیدم
بهش دید نداشتم..دلم میخواست الان میدوییدم سمتش و محکم بغلش میکردم ولی حتی اگه شدنی هم بود با چه رویی اینکارو میکردم؟
منی که تا دو ساعت پیش تو یکی دیگ لذت میبردم چجوری میتونستم سمت کیونگ برم..
صدای هق هقش نابودم میکرد
من اینا رو میشنوم و اینجوری نفس میکشم
که برای چند لحظه ساکت شد..نمیدونستم داره چیکار میکنه
مدت زیادی نگذشته بود که دیدم چار دستو پا داره به سمت گوشه ی اتاق میره
تعجب کرده بودم..
شلوار کای رو میگشت...ینی چی؟؟میخواست چیکار میخواست کنه
دیدم داره به سمتم میاد
چون سینه خیز حرکت میکرد بهش دید نداشتم
فقط متوجه یه دست کوچولوی سفیدی شدم که به کبودی میزد
کلید نقره ای رنگ کنارم گذاشت
تو یک حرکت به مچش چنگ زدم
سرد بود
اون دستشو رو لبه ی تخت گذاشت و خودشو بالا کشید
و من مات اون صورت خیس و لاغر شدم
چی میخواستم بگم...
یادم رفته...
نگام وحشیانه جای جای صورتشو طی میکرد
چونه ی زخمیش...سفیدی لباش...گونه ی متورمش...گودی زیر چشماش...
چشمایی که خالی بودن...ترسناک و تهی
بی تفاوت به هر چیزی نگام میکرد
وقتی دید کاری نمیکنم روشو برگردوند تا به سمت در بره
از اون نگاه غریبش ترسیدم برای همین حصار انگشتامو به دور مچ ظریفش بیشتر کردم که از درد و عصبانیت به سمتم برگشت
YOU ARE READING
Can I heist your embrace?!
Romance°• میتونم بغلتو بدزدم؟! °•کاپل : چانسو | چانکای | هونهان °•ژانر : درام | اسمات | معمایی و رازآلود °•خلاصه : تصمیمشو گرفته بود..نمیخواست ترک کنه..به قرص های طمع اعتیاد پیدا کرده بود میخواست از مهره های جفت شیشش استفاده کنه ولی خبر نداشت لیزرهای آب...