22 دسامبر؟!

93 16 0
                                    

Writer povکای بین چان و سو ایستاد دستاشو بهم می مالید و گفتامروز براتون برنامه های ویژه ای دارم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Writer pov
کای بین چان و سو ایستاد دستاشو بهم می مالید و گفت
امروز براتون برنامه های ویژه ای دارم...ولی چطوره قبلش به ادامه ی داستانم گوش کنین
کت شلوار مشکی پوشیده بود..کرواتشو دراورد ودور دستاش پیچید
شروع کرد به قدم زدن
-خبر باهم بودنتون بهم رسید..شیرینی رابطه ی شما زندگی منو تلخ میکرد..ولی من هنوزم امید داشتم تا اینک اون شب فرا رسید..۲۲ دسامبر ..شب سرد و پاییزی بود ومن مثل همیشه تنهابودم..بارون شدیدی میبارید...با پودر قهوه هایی که از مغازه ها دزدیده بودم یه نوشیدنی گرم درست میکردم تا اینکه یکی محکم به در خونم کوبید
قیافه ی متفکری به خودش  گرفت
ایگووو کی میتونست باشه؟
اروم خندید
معلومه مستر پارک چانیول..اومده بود خونه ی من..درباره ی حال خوش اون شبم چیزی نمیگم..فقط اینو بدونین که زیباترین شب عمرم شبی بودکه با چان سپری شد
کیونگ با چشمایی که مردمکشون میلرزیدن به چان نگاه کرد..لباشو رو هم فشار میداد
چان سرشو پایین انداخته بود و لبشو به دندون گرفته بود..چی میخواست بگه؟
هردو منتظر ادامه ی حرفای کای بودن
کای کتشو دراورد و چن تا از  دکمه های پیرهنشو باز کرد تا ترقوه های شکلاتیشو بیشتر به نمایش بذاره
+همین که پاشو تو خونم گذاشت من مست شدم..مست عطر تلخ و سکسیش که با بوی بارون و الکل قاطی شده بود
شاید اگه جلوی خودمو نمیگرفتم همونجا...
چان وسط حرفش پرید..با فکی منقبض گفت
-دهنتو اب بکش عوضی..اصن میفهمی چی میگی..بهتره خفه خون بگیری وگرنه کاری میکنم که برای نفس کشیدن به پام بیوفتی
کای خندید
+اوهو اوکی باباعصبی نشو..همونطور که داشتم میگفتم با چشمای قرمز و پف کرده ای رو مبل نشست
Kai pov
"۲۲ دسامبر"
خدای من باورم نمیشهههه
دلم میخواد جیغ بکشم
موهامو تو دستم گرفتم و چن دور دور خودم چرخیدم
یعنی اونی که الان تو خونه ی منه پارک فاکینگ چانیولهههه...اوه مای گاد
الانه که پس بیوفتم...هعی جونگین خودتو جم کن
تو ماگ مخصوصم براش قهوه ریختم
وارد پذیرایی شدم..سرشو بین دستاش گرفته بود و هر از چن گاهی دماغشو بالا میکشید
دلم براش ضعف رفت
کنارش نشستم دستمو رو دستش گذاشتم
(چان خوبی؟!...(ماگو به سمتش گرفتم
یکم بخور گرمت میکنه..بدنت مث سنگ سرده
سرشو بالا اورد بدون اینک نگاهی بهم بندازه زیر لب تشکر کرد ویکم ازقهوشو نوشید
یکم تو سکوت سپری شد
گلوموصاف کردم وگفتم
چیزی شده؟!میخای حرف بزنی؟
لیوانو رو میز گذاشت..دستشو چن بار روگردنش کشید..انگار میخواست هوای بیشتری روببلعه ولی نمیتونست
که یکهو شروع کرد به گریه کردن
ماتم برده بود..این چانیول بود؟
مرد قوی که من عاشقانه دوسش داشتم وهنوزم دارم؟
نمیدونستم چیکار باید بکنم..تنها کاری که به ذهنم رسید این بود که بغلش کنم..سرشو رو سینم گذاشتم و انگشتامو لای موهاش بردم..من رو ابرا نبودم..من ته اقیانوس خوشبختی گیر افتاده بودم
از اینک داشت گریه میکرد اصلاخوشحال نبودم ولی ناراحتم نبودم
روی موهاشو نامحسوس بوسیدم
+شششش اروم باش چانیول..اروم..من پیشتم..کنارتم
چان چیزی نمیشنید..حالش خراب تر از این حرفا بود
با صدای خش داری گف:
ولم کرد...کیونگ ولم کرد..پسم زد..گف نمیخام ببینمت..ازم متنفر شده..گفت میخواد تنهایی رو به من ترجیح میده
(با مشت زد تو سینش)گف تا مدت ها باید ازش دور باشم  سمتش نرم..دور باشم که چی بشه؟؟نبینمش که چی بشه؟؟ دارم دیونه میشم اخه مگه میشه صب پاشی ببینی عشقت نیس..بهت جواب نمیده
نمیدونم کجا رفته..به هرجایی که فکرشو میکردم سر زدم..سراغشو از هر کسی که میشناختم گرفتم...ولی نبود..نیست
بغض راه نفسشو بست
به نقطه ای نامعلوم خیره شده بودم..سرمو رو سرش گذاشتم..واسم مهم نبود که کیونگ اشغال چیکار کرده..حتی حال خرابش هم مهم نبود مهم این بود ک الان کنارمه
سرشو از تو بغلم بیرون اورد و به چشمام نگاه کرد
+برمیگرده..نه؟!...اون منو همینجوری ول نمیکنه..عاشقمه مگه نه؟؟ خودش میگف دوسم داره
اشکاشو پاک کردم و موهاشو کنار زدم
ناخواسته چشمای متورم و قرمزشو بوسیدم
قلبم دیوانه وار تو سینم میکوبید
چان با نگاه تهی بهم خیره شده بود
خس خس سینش گوشمو ازار میداد
سرمو کنار گوشش بردم و لاله ی گوششو بوسیدم
-به جاش من کنارتم..برای همیشه
حرکتی نکرد و همین بهم این جسارتو میداد ک بیشتر پیش برم...
لبامو رو گردنش گذاشتم و اروم بوسیدم
چن تا از دکمه هاشو باز کردم..پوست سفیدش مثل یه شیشه ی برنده رو کل وجودم خط مینداخت 
وسط سینشو لیس زدم که اه ارومی کشید
تو یک حرکت ناگهانی منو به خودش چسبوند
لباشو رو خط فکم گذاشت
چشماشو بسته بود

Can I heist your embrace?!Where stories live. Discover now