31: I need more Leeyum!

1.2K 193 740
                                    

ل:چشمات چقدر قشنگ تر شدن!
لیام اروم گفت و به چشمای نگران و عصبی زین که برق میزد نگاه کرد

قطعا الان که خودش زخمی رو صندلی ماشین افتاده بود و زین با عصبانیت زخمهاشو میبست موقعیت گفتن این حرف نبود اما نمیتونست جلوی خودشو بگیره.
اون زین بود!

حالا که خودش اینجا جلوش نشسته بود و نفسای گرمش به صورت لیام میخورد و دستای لرزونش رو زخمای دردناک لیام میشست باید به خودش این حرفارو میزد نه به‌ یه تیکه کاغذ.

ز:خفه شو پین،حتی تو دردم بیخیال لاس زدن نمیشی.

لیام خنده ارومی کرد و زین به چینو چروکای صورت زخمیش خیره شد،لیام نباید میخندید وگرنه زین بیخیال تمام اون اتفاقا میشد و خودشو تو بغل مرد موردعلاقش مینداخت.

ز:کجای حرفم خنده داشت فاکر؟
ل:اوه،کلمهای جدید میشنوم ازت مالیک!

لیام ابروی زخمیش رو بالا برد و به زینی‌ که با تخسی لباشو غنچه کرد و شونشو بالا انداخت نگاه کرد.
پرستیدنیِ لعنتی!

ز:به تو چه،دوست دارم بگم اینارو بچه نیستم که
زین پشت رل نشست و کمربندش رو بست

ز:اگه تصادف کردم حق نداری ازم شکایت کنی پین من۷ماهه اینکارو انجام ندادم
ل:نباید تصادف کنی!

زین با تعجب نگاش کرد،یعنی لیام ماشینش براش انقد مهم شده بود؟
ز:با...باشه!

لیام با صورت جدی به اون بچه گربه متعجب و ترسیده نگاه میکرد
ل:ماشین برام هیچ‌ اهمیتی نداره فقط نمیخوام تو صدمه ببینی پس تا میتونی مراقب باش باربیکیو

لبخند زین به سختی محار شد و ماشینو روشن کرد،لیام حق نداشت انقد قشنگ حرف بزنه وقتی قلب و تن زین منتظر یه اشاره بودن تا دوباره به لیام سپرده شن.

ز:میری خونه خودت یا پیش کارن اینا؟
ل:میریم خونه خودمون
ز:پس میری خونه خودت

ل:میریم.خونه‌ی.خودمون.
ز:مایی.وجود.نداره.
زین لحن شمرده لیام رو تقلید کرد و نیشخندی روی لبش نشست.
ل:اوکی سخت نمیگیرم بهت،وقت میخواد تا کنار بیای.

ز:قرار نیست کنار بیام چی فکر کردی راجب من؟
ل:تو عاشقمی زین،همونطور که من هستم
لیام گفت و فک زین رو با سر انگشتش ناز کرد

کوچکترین لمسی از جانب لیام براش خطرناک بود...به علاوه۷ماه دوری،زین چندین سال بود از این لمس ها و عواقبشون میترسید.
از کی این اتفاق افتاد؟از کی به لمسای لیام حساس شد؟

Hurting meWhere stories live. Discover now