32: Infinity

1.2K 179 507
                                    

با استرس انگشتش رو میجویید و به جاده نگاه میکرد.
ل:نمیشه یکم تند تر برید؟

_:جریمه میشم باید سرعتم مجاز باشه
ل:فاک بهش من همه جریمتو میدم فقط تند تر برو.

لیام با حرص به اون راننده خونسرد گفت و تو ذهنش به خودش و زندگیش لعنت فرستاد.

چرا همیشه باید یه اتفاق میوفتاد تا شیرینی های لحظاتش با‌ زین رو به تلخی تبدیل کنه؟

واقعا لیام تو زندگی گذشتش یه دیکتاتور یا شکنجه گر بوده که این مدلی داره تقاص پس میده؟

ل:اگه پیاده میرفتم الان رسیده بودم!
بازم متلک انداخت و نفسش رو بیرون داد.

اون راننده یک بار لیام رو به فرودگاه رسونده بود و شمارش رو داده بود تا در صورت نیاز باهاش تماس بگیرن،لیام فکر نمیکرد بازم به اون راننده اعصاب خوردکن زنگ بزنه اما صبح تنها راه نجاتش همین مرد پیر بود.

بالاخره اون۴۵دقیقه طاقت فرسا تموم شد و ماشین جلوی بیمارستان متوقف شد.

لیام به داخل بیمارستان دوید و سمت باجه ای که چند تا دختر جوان اونجا نشسته بودن رفت

ل:سلام...من همراه زین مالیکم همون پسری که-
با نفس نفس گفت و حرفش با بالا اومدن دست‌ پرستار قطع شد

پ:اروم باشید جناب!ایشون الان تو اتاق۷۶هستن،حالشون خوبه فقط سرشون چند تا بخیه خورده میتونید برید ببینیدش.

پرستار بعد حرفش نایلون زیپ دار رو جلوی لیام گذاشت که توش ریموت ماشین،گوشی و کیف پول زین بود

پ:اینم‌ وسایل اقای مالیک،اها یه مسئله دیگه هم هست.فکر کنم بگم بهتره
لیام که کمی اروم تر شده بود نایلون رو برداشت و به پرستاری که برای زدن حرفش مردد بود نگاه کرد

ل:چی؟
پ:اقای مالیک بین خواب و بیداری درخواست اب هندونه میکردن...گفتم شاید بخواید براش تهیه کنید همین.

لیام تک خنده ای کرد و پلکش رو روی هم گذاشت.
همین که زین سالم بود و چیزیش نشده بود انگار دنیارو بهش داده بودن.

اب هندونه هیچی...لیام کل ابمیوهای دنیارو براش میورد فقط اگه زین میخواست.
ل:اوه ممنون که گفتید،از کجا میتونم تهیه کنم؟

پ:بوفه بیمارستان همچی داره اقای مالیک...اوه میتونم مالیک صداتون کنم؟
لیام به فامیلی زین صدا بشه!گاد قلب لیام از این اکلیلی تر هم میشد؟
ل:بله میتونید،خیلی ممنون بابت راهنماییتون روز خوش.

لیام بعد از گرفتن اب هندونه تو لیوان بزرگ و دوتا چیپس باربیکیو به سمت اتاق زین رفت.

وارد اتاق شد و لبخندی به جثه جمع شده زینش انداخت.
ز:من خو...بم دنیازی که چک ک...ردن ندارم لطفا تنهام بذا...رید،در ضمن من اون غذاهای مز...خرف اینجارو نمیخورم الکی نیارید بر...ام.

Hurting meOnde histórias criam vida. Descubra agora