پارک چانیول‌ ورژن حسود❌☄️

1.8K 713 281
                                    

«من یک میلیون چیز دارم که باید درباره اش با تو صحبت کنم.
تمام آن چه در این دنیا می خواهم تو هستی
من می خواهم تو را ببینم و با تو صحبت کنم
من می خواهم هر دومان همه چیز را از ابتدا شروع کنیم.»

بکهیون نمی‌فهمید چه اتفاقی داره براش رخ میده ....نمیدونست چرا این حرف توی سرش پیچید و حالا به جای خوندن کتاب داشت به چانیول نگاه میکرد.

_بیون بکهیون حواست هست؟

صدای استادشون باعث شد تمام نگاه ها سمتش برگرده و بکهیون کاملا هول شده به معلمش نگاه کنه.

_ب...بله!

_چطوره بیای این مسئله رو حل کنی؟...چند لحظه پیش توضیحش دادم!

نگاه شوکه بکهیون سمت چانیولی که نیشش تا بناگوشش باز شده بود برگشت و بعد جوری بهش اخم کرد که چانیول با دیدن اخم بامزش با زور جلوی خودش رو گرفت که همین الان نپره و یه لقمه چپش نکنه!

با اینکه یه آلفا بود ولی حس میکرد بک جدیدا خوشگل تر و کیوت تر شده....نه تنها خودش، بقیه هم متوجه این تغییر شده بودن.

پسر کوچکتر با پوفی‌ که کشید از جاش بلند شد و به سمت تخته رفت، ماژیک رو از دست معلمشون گرفت و سعی کرد روی مسئله متمرکز بشه...فاک!
همیشه از ریاضی متنفر بود...اصلا درک نمی‌کرد وقتی ماشین حساب هست چه نیازی به این درس مزخرفه؟

آهی کشید و بعد از چند لحظه صدای معلمش که تمسخر درش موج میزد تو گوشاش پیچید.

_همونطور که حدس میزدم حواست نبود...صورت چانیول تخته درس نیست بیون بکهیون!

تیکه دوم حرفش باعث شد تا بناگوش سرخ بشه...میتونست از اینجا هم نگاه متعجب چانیول و بقیه بچه های کلاس رو روی خودش حس کنه!

_بله!

با زیرترین صدای ممکن گفت و واقعا با زور جلوی خودش رو گرفت که سرش رو به تخته نکوبونه!

_چانیول...بیا این مسئله رو حل کن!

معلم با خوش رویی گفت...در کل تنها دلیلی که هنوز توی این کلاس درس میاد چانیول بود!...چون در برابر نمره های صفر بقیه میتونست به مدیر مدرسه بگه « خودشون نمیخونن وگرنه چانیول چطور نمره کامل رو میگیره؟»

بکهیون حاضر بود قسم بخوره وقتی چانیول کنارش ایستاد و مشغول حل کردن مسئله شد، جوری جذاب به نظر می‌رسید که واقعا گرفتن نگاهش ازش خیلی سخت بود.

آهی کشید و برگشت تا سر جاش بنشینه، تا کی میخواست اینطور جلوی چانیول پنیک کنه؟

میترسید در آخر لو بره و خودش بمونه و کوزش!

آه مظلومانش توی کل کلاس پیچید و بعد جوری سرجاش ولو شد و سرش رو روی میز گذاشت که نگاه همه از جمله معلمش سمتش چرخید.

𝑐𝑢𝑝𝑐𝑎𝑘𝑒 𝑝𝑟𝑜𝑚𝑖𝑠𝑒🧁Where stories live. Discover now