مونگریونگ🐶🍑

1.9K 768 244
                                    

گوش های صورتیش بالاسرش سیخ شده بودن و دم پشمالوش با هیجان به اطراف تاب میخورد...چشمای مشکی پاپی طورش هر لحظه بیشتر از قبل برق میزدن و کنترل ذوق زدگیش زیادی براش سخت شده بود.

_این...این زیادی کیووووته.

جیغ خفه ای کشید و پاپی کوچولوی سفید کرمی رنگی که اونم انگار از دیدن بکهیون خوشحال به نظر می‌رسید و زبون صورتیش از بین دهان نیمه بازش مشخص بود رو توی بغلش گرفت.

_خیلی کوچولووعه!

ناله کوتاهی کرد و سر نرمالوی سگش رو نوازش کرد، همین حرکت کوچیک باعث شد اون نیم وجبی پشمالو بیشتر بهش بچسبه و پوزش رو روی شکم بکهیون تکیه بده.

صاحبش زیادی خوشبو بود و آغوشش یه حس امنیت عجیبی به قلب کوچیکش میداد، شاید به خاطر همین بکهیون اواسط شب با حس یه توده گرم و نرم روی شکمش چشماش رو باز کرد و برای چند لحظه با گیجی تمام به اون پاپی کوچولو که مطمئن بود قبل از خواب توی خونش گذاشته بودتش نگاه کرد و بعد آه از نهادش بلند شد.

سگش رو نوازش کرد و قبل از اینکه دوباره به خواب بره با خودش فکر کرد« فهمیدم اسمش رو چی بذارم»

_آه مونگریونگ.

وقتی از حموم خارج شد و پاپی کیوتش رو درحالی که جلوی در حموم به انتظارش نشسته بود رو دید، با لحنی که به خاطر دوران هیتش یا هر چیز دیگه ای زیادی لوس شده بود گفت و اون موجود خوردنی رو که توی دو روز تمام توجه بکهیون رو به خودش اختصاص داده بود از روی زمین بلند کرد و توی بغلش گرفت.

چشمای درشت و مشکیش با ذوق برق میزد و بعد یهو جوری سرش رو به گردن بکهیون چسبوند و خودش رو تقریبا روش لش کرد که پسر بیچاره اگه کمی خودداری نمی‌کرد الان سگش رو روی زمین شوت کرده بود.

در حالی که سرش رو عقب میکشید، به آرومی مونگریونگ رو روی تخت گذاشت و زیر پوزش رو قلقلک داد.

_دوست داری قلقلکم بدی شیطون بلا؟

مونگریونگ که انگار از این کار لذت برده باشه چشماش رو بست و سرش رو بیشتر کج کرد تا بکهیون به نوازشش ادامه بده...این توله زیادی لوس نبود؟

_بذار عکستو برای اون غول عوضی بفرستم.

انگار که یادش افتاده باشه یهویی گفت و گوشی موبایلش رو از روی میز کنار تخت برداشت، فقط کافی بود اینترنتش رو روشن کنه تا با سیل عظیمی از پیام های چانیول به علاوه پیام های گپ سه نفرشون با هه این روبه رو بشه.

با کنجکاوی صفحه چتش با چانیول رو باز کرد.

+بک خوبی؟
+یاااا نگرانم.
+به مادرت زنگ زدم گفت پاپی گرفتییی🥺🥺🥺
+عکسش رو نمیدی؟
+اون توله رو دیدی دوستت رو فراموش کردی؟
+یاااا بیا!
+زنگ میزنم جواب نمیدی...نکنه منو گذاشتی توی بلک لیستت؟
+دارم فکر میکنم چطور باید ازت انتقام بگیرم.
+اوکی جواب نده منم قرار نیست چیزی به اسم جزوه بهت بدم.
+فاک لعنتی...دلم برات تنگ شده خب!
+عنتر دلت برام تنگ نشده؟
+دیگه دوستم نداری؟
+فراموشم کردی؟
+دارم میام خونتون.
(استیکر شیطانی)

𝑐𝑢𝑝𝑐𝑎𝑘𝑒 𝑝𝑟𝑜𝑚𝑖𝑠𝑒🧁Where stories live. Discover now