مزه بالم لب توت‌فرنگی بکهیون🍓🍧

1.8K 704 289
                                    


_شما خیلی وقته دوستید؟

وقتی پشت میز کافه نشستن و سفارششون رو ثبت کردن، دوست تهیانگ پرسید، چانیول و بکهیون با افتخار سری به معنای مثبت تکون دادن.

_از بچگی!

چانیول با لبخند دندون نمایی گفت و چشمای دو دختر روبه روشون گرد شد.

_جدی؟...چه جالب!

بکهیون تکخنده کوتاهی کرد...به هر کس این رو میگفتن همین واکنش رو دریافت میکردن و به طرز عجیبی براشون جالب بود و واقعا اینکه تا الان کنار هم بودن افتخارآمیز بود!

_شما چی؟

بکهیون پرسید و تهیانگ جواب داد.

_از سال پیش که همکلاس شدیم تا الان، یه ثانیه هم از همدیگه جدا نشدیم!

_اووووو.

بکهیون همچین صدایی از خودش درآورد و وقتی سفارششون آورده شد، در سکوت داشت اسموتی توت فرنگیش رو میخورد که با حرف یهویی تهیانگ حس کرد هر لحظه ممکنه به سرفه بیافته.

_چانیول شی باید یه چیزی رو بهت بگم!

نگاه متعجب چانیول روی چهره دختر روبه روش که حالا هاله صورتی رنگی گونه هاش رو پوشونده بود نشست و‌ متوجه تند شدن نفس های پسر کنارش نشد.

_من ازت خوشم میاد...فکر کنم از پارسال روت کراش داشتم.

نگاه نگران چانیول سریع روی بکهیون نشست...با دیدن رنگ پریده بکهیون آب دهنش رو قورت داد، این درست نبود!

بکهیون روی تهیانگ کراش داشت و این حرف میتونست خیلی ناراحتش کنه...با حالتی که دوست داشت یه مشت توی دهن دختر روبه روش بکوبونه بهش نگاه کرد.

_من؟...چرا من؟

تهیانگ هنوز به دست هاش خیره مونده بود بنابراین نتونست چهره عصبی چانیول که انگار می‌گفت« جرئت داری که کلمه دیگه حرف بزن» رو ببینه.

لبخند خجالت زده دیگه ای روی لب هاش نشست، شاخه ای از موهاش رو پشت گوشش فرستاد و نگاهش رو بالا آورد و همون‌طور که به تیشرت سفید چانیول نگاه میکرد جواب داد.

_چون خیلی خوشتیپ و باهوشی...نامه اعترافم رو خیلی طول کشید بهت بدم...همه دلایلم رو اونجا برات نوشته بودم!

دختر وقتی بالاخره جرئت کرد و سرش رو بالا گرفت با دیدن چهره گیج شده چانیول، ابروهاش به سمت بالا رفت...نکنه اصلا نامه رو نخونده بود؟...چرا اینهمه شوکه شده بود؟

_بکهیون شی...نامه ای که بهت دادم رو بهش ندادی؟

پسرکوچکتر در حالی که سعی میکرد خیلی معمولی رفتار کنه شونه ای بالا انداخت و کمی دیگه از اسموتیش رو خورد.

_من گذاشتم لای کتابش!

چشمای چانیول به وضوح گرد شد کم کم با اخمی که روی صورتش نشست، همون‌طور که بکهیون رو با نگاهش سوراخ میکرد به دختر روبه روش اشاره کرد.

𝑐𝑢𝑝𝑐𝑎𝑘𝑒 𝑝𝑟𝑜𝑚𝑖𝑠𝑒🧁Where stories live. Discover now