فرار از نقطه امن؟😈

1.5K 649 168
                                    

دستش رو به تاج تخت ستون کرد و در حالی که نگاهش روی چهره شهوتناک هایبردش میلغزید شدت ضرباتش رو بالاتر برد.

ملحفه بین انگشت های کشیده و خوش‌تراش بکهیون مچاله شد و ناله های دیوونه‌کنندش بیشتر از قبل گوش های چانیول رو پر کردن.

_آههه...یول!

هایبرد قوسی به کمرش داد و با حس لب‌های قلوه ای چانیول روی لب‌هاش، چشماش رو بست و دستش رو دور گردن چانیول حلقه کرد.

تضاد پوست سفیدش با بدن برنزه چانیول حالا بیشتر به چشم میومد.

_چهار دست و پا شو.

چانیول زبونش رو روی لاله گوش بکهیون کشید و همزمان با فاصله گرفتن ازش، با صدایی که کلفت‌تر از حالت عادی شده بود دستور داد.

_فاک!

پسرمونقره ای با حالت گیجی روی تخت نشست و برای چند لحظه به دیوار سفید روبه روش خیره موند...طبق معمول!

پوفی کشید و وقتی پتو رو از روی پاش‌ کنار زد با دیدن عضوی از بدنش که حالا بلند شده بود و براش دست تکون میداد پوکرتر از قبل شد.

هر چند این بی‌حسی مغایرت عجیبی با گونه های گر گرفته و بدن عرق کردش داشت.

اولین باری که این رویا رو دیده بود تا مدت طولانی ذهنش درگیر شده بود که چرا بکهیون باید گوش و دم صورتی داشته باشه...چرا اصلا باید اون آدم بکهیون باشه ولی خب الان حتی دیگه به دنبال دلیل نبود.

خودش حدس میزد که بکهیون راجب آلفا بودنش دروغ گفته ولی خب دیگه علاقه‌ای به پیگیری این موضوع نداشت...هشت سال از اون دوران گذشته و حس پیرمردی رو داشت که برای کار کردن، زیادی خسته بود.

اینکه پسر 26 ساله ای مثل چانیول ، بی توجه به رویاهاش با آدم‌های دیگه‌ای قرار بذاره هیچ جنبه عاقلانه‌ای نداشت...خودش هم میدونست این کار درست نیست ولی راه‌حل دیگه ای پیدا نکرده بود.

شاید هم اون "راه‌حل" درست جلوی چشم‌هاش بود ولی نمی‌خواست ببینتش!

_حالا با تو چیکار کنم؟!

رو به عضوش گفت و انگار که ازش انتظار جواب خاصی داشته باشه چند لحظه سکوت کرد.

مطمئنا اگه دیکش زبون داشت می‌گفت:

_ناز و نوازشم کن!

دستی بین موهاش کشید و همون‌طور که به سختی راه می‌رفت تا به سمت حموم بره غرولند کرد.

_بیون بکهیون لعنتی...هم زندگی رو بهم حروم کردی هم خواب رو!

با حرص کودکانه‌ای تیشرتش رو از تنش جدا کرد و گوشه ای انداخت...زندگی به عنوان یک آلفای تنها اصلا آسون نبود.

🧁🍓☁️🧁🍓☁️🧁🍓☁️🧁🍓☁️

_لعنت بهت چانیول...امیدوارم خودتم با همین وضع بیدار شده باشی!

𝑐𝑢𝑝𝑐𝑎𝑘𝑒 𝑝𝑟𝑜𝑚𝑖𝑠𝑒🧁Where stories live. Discover now