|| Season 4 • EP 8 ||

408 66 105
                                    

فصل چهار (بخش هشت : ناراحت که نشدی؟)

طبق دستور کای درست بعد از بیدار شدن کیونگ، خدمه شام رو توی اتاق سرو کردن تا همراه با اباسان غذا بخوره.
کای مطمئن بود تنها کسی که می تونه غذا بخوردش بده فقط اباسانه.
پیرزن توی مدت استراحت کیونگ تمام غذاهایی مورد علاقه ی کیونگ رو شخصا آماده کرد و این شور اشتیاق همراه با وسواسی که برای درست کردن غذا به خرج می داد فقط نشون از یه چیز بود، اونم اینکه این پیرزن به همون اندازه که به کای علاقه داره به این پسر هم علاقه منده و اینو خدمه خیلی راحت متوجه شدن و راستش براشون عجیب بود؛ چون هیچ وقت فکر نمی کردن کسی بتونه به اندازه ی رئیس توی دل پیرزن جا باز کنه.
بعد از کاور کردن گچ پای کیونگ توسط پزشک شخصی عمارت، برخلاف اصرار اباسان، کیونگ همراه کوبو به حمام رفت چون راستش با تمام علاقه اش به آجومای عزیزش، هیچ روش نمی شد اجازه بده اون حمامش کنه.
گوگو از این بابت خوشحال بود اونم وقتی می دید هر حرف و دستور اباسان از کیونگ بدون ممانعت از طرف پسر کوچیکتر قبول میشه و از اینکه اباسان رو توی این عمارت داشتن بی نهایت خوشحال بود.
درست بعد از حمام و کمک کردن کوبو برای لباس پوشیدن، اتاق رو به همراه گوگو ترک کردند و حالا اباسان با حوله آروم موهای کیونگ رو خشک می کرد.

بعد از اومدن دوباره کیونگ، کوبو و گوگو داوطلب شدن تا به عنوان خدمه شخصی به کیونگ خدمت کنن و کای فورا قبول کرد.
از طرفی اونا خوب میدونستن مابقی خدمه هیچ دلشون نمی خواد به پسری که روزی هم تراز خودشون اینجا کار می کرده خوش خدمتی کنن. کوبو و گوگو هم هیچ دوست نداشتن حالا که کیونگ با پای خودش دوباره به عمارت برگشته بخاطر کج خلقی بقیه و اذیت کردناشون از اینجا فراریش بدن.
اباسان بعد از اینکه کاملا خیسی و نم موهای کیونگ رو گرفت، ویلچر کیونگ رو به سمت میز شام حرکت داد و خودش حوله رو به سمت اتاق رخت کن برد و داخل سبد انداخت تا گوگو اونو به خشکشویی ببره.
قبل از اینکه روی صندلی بشینه آجوما آروم شروع کرد ظرفِ کیونگ رو پر کردن و دونه دونه غذاهای مورد علاقش رو دم دستش میگذاشت. درست وقتی خواست چاپستیک غذا رو دهن کیونگ بزاره، کیونگ لبخند گرمی زد و با همون صدای بم و دلنشینش به آجوما فهموند نیازی به این کار نیست و بهتره همراه هم غذا بخورن.
با نگاهی کنجکاو چهره ی کیونگ رو از نظر گذروند و وقتی مطمئن شد کیونگ اینطوری راحت تره به طرف جایگاهش رفت و مقابل کیونگ روی صندلی نشست.
بعد از سکوت کوتاه اولیه اباسان که خیلی راحت متوجه شد کیونگ بدون اینکه بخواد بدون حرف آروم غذا می خوره، برای عوض کردن جو خودش متکلم وحده شد و سعی کرد با اشاره به علاقه ی کیونگ به آشپزی، جوری که انگار یه مادر و پسر سر میز نشستن و هیچ اتفاقی نیفتاده _ ازینکه هرکدوم از غذا هارو چطور آماده کرده و توی دستور پختشون بنا به تجربه تغیراتی داده حرف زدن، درسته که کیونگ تمام مدت ساکت بود و گاهی با لبخندهای گرم آجوما رو تایید می کرد ولی اینکه سرعت خوردنش بیشتر شده بود و بدون اینکه غذاش رو نصفه نیمه ول کنه تقریبا همه ی غذاش رو می خورد _ گرمای دلنشینی بود که آجومارو خوشحال می کرد و برای صحبت بیشتر ترغیب می شد.

" BLACK Out " [Complete]Where stories live. Discover now