|| Season 3 • EP 4 ||

548 70 30
                                    

فصل سوم : ( بخش چهارم * آجوشی * )

نگاهی به بیرون از پنجره انداخت در حالی که تو افکارش فرو رفته بود، ی جور گیر کردن رو نقطه ای که هر وقت بهش می رسید نمی تونست توصیفش کنه، حالتی که اون رو یه احمق تمام عیار جلوه می داد چون ، نه قادر بود از این فکر فرار کنه و نادیدش بگیره، و نه توانش رو داشت تا برای همیشه حلش کنه ...

« ماه دیگه بخاطر یه پروژه ی جدید با پارک چانیول قرارداد دارم، هنوز هم میخوای تو قالب یه شریک بی خطر باهاش ادامه بدم ؟ به نظرم بیا یکم هیجان داستان رو ببریم بالا ... »

سرخوش و شنگول همونطور که سر بطری رو خم کرد و ویسکی برند جانی واکرش آروم روی پودر های سفید رنگ می ریخت به زبون آورد .
پودری که به گفته ی ساقیش لنگش تو آسیا پیدا نمی شد و خیلی ها برای به دست آوردنش سر و دست میشکستن .
اما حال خوشش با فریاد یشینگ اون هم درست قبل از رسیدن ویسکی به لب هاش نابود شد . 
« معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟ »

متعجب از این برخورد ناگهانی، مشروبِ نخورده رو روی میز گذاشت و خیره به مردی که با عصبانیت به سمتش می اومد نگاه کرد، دهنش پر بود و درست لحظه ای که خواست از خودش دفاع کنه، باز هم مورد خشم لی قرار گرفت :
« آمار مصرفتو دارم کریس، یادم میاد قبلا میگفتی فقط برای تفریح اما احساس میکنم الان یه معتاد جلو روم ایستاده، میدونی اگه اون شب خودتو خفه نکرده بودی، اون دختر الان بجای بیمارستان تو خونش بود؟ »

بی خیال شونه ای بالا انداخت و با اینکه دست کشیدن از نوشیدنی مورد علاقش خلقش رو تنگ می کرد، اما ازش چشم گرفت؛ خودش رو بالا کشید و بعد از اینکه لبه ی بار نشست دست هاشو روی سینه توی هم قلاب کرد:
« نمی دونستم بخاطرش عذاب وجدان داری ... اما خیلی هم بد نشد ... با اینکه برای خودم هم عجیبه که بین این همه آدم تو کره صاف باید با اون تصادف کنم اما، به نظرت این اتفاق تو رو به هدفی که داشتی نزدیکتر نکرد ؟ »

این همه بیخیالی از آدم روبه روش، لی رو وادار می کرد تا برای کنترل خشمش دندون هاش رو بیشتر روی هم فشار بده ...
« مرتیکه میتونی بفهمی چقدر برام خرج برداشت تا گند کاریتو بی هیچ ردی پاک کنم؟ نمیتونی وقتی تو کشور خودمون نیستیم انقدر بیخیال رفتار کنی »

لی کسی رو مخاطب قرارداد که حالا شات دیگه ای برداشته بود و مقابل چشم هاش توی نور تابش میداد ، و وقتی شکست نور رو بین طرح برجسته و کریستالیش دید- انگار موقع ریختن مشروب رسیده باشه، از ویسکی برند قبلی توی لیوان ریخت و به طرف لی که همچنان با عصبانیت باهاش حرف می زد هل داد ...
« فکر نمیکنی زیادی داری سخت میگیری ؟ چه کره ،چه توی کشورمون دست رو هر جایی بزاری آدم فاسد ریخته، باور کن کافیه گوشه ی اسکناس رو بهشون نشون بدی – اون وقت حاضرن حتی از منو تو هم کثیف تر باشن، هر هزینه ای که براش متحمل شدی رو جبران میکنم، پس آروم باش و از این ویسکی محشر مزه کن تا حالتو جا بیاره »

" BLACK Out " [Complete]Where stories live. Discover now