Part 52

261 61 112
                                    

همراه با حوله ای که به تن داشت،به سمت پاروان حرکت کرد و ارام به پشت آن رفت تا حوله را دربیاورد.

کمربند حوله تنپوشی که بخاطر خیس بودن تنش نم دار شده بود را کشید و ارام آن را دراورد و بر بالا پاروان انداخت و لباسی که خدمتکارانش برایش اماده کرده بودند را تنش کرد از پشت پاروان بیرون امد.

[سرورم لطفا روی این صندلی بنشینید.

پسرک به صندلی نگاه کرد و به طرف آن قدم برداشت و ارام بر رویش نشست و خدمتکاری که پشتش ایستاده بود،شروع کرد به خشک کردن موهایش.

امروز،این سومین بار بود که حمام میکرد.
بار اول صبح بود.
بار دوم نزدیک به ظهر.
و سومین بار،دو ساعت بعد از اینکه ظهر شد.

به قدری سفید شده بود که حس میکرد رنگش مانند گچ شده است.
گونه و نوک بینی اش به رنگ صورتی درامده بودند و قطرات شبنم وار اب از نوک موهایش چکه می‌کردند و حوله کوچکی در دست خدمتکار درحال خشک کردن موهای به رنگ جوهرش بود.

خدمتکاری ظرفی بزرگ و از جنس مس را به سمت پسرک اورد.
خم شد و ارام لب د:

[سرورم لطفا پاهاتونو بلند کنید.

جانگکوک نگاه کوتاهی به زیر پایش انداخت انهارا به سرعت بلند کرد و دختر ظرف را زیر ‌پاهایش قرار داد و ارام پاهای جانگکوک را بر درون ظرف قرار داد.

درون ظرف،از اب پر شده بود و گلبرگ های رنگی بر رویش شناور بودند و با گذاشته شدن پاهایش بر داخل اب،ماهی های ریزی به سمت پاهایش حرکت کردند و دهانشان را به آن چسباندند.

پسرک خم شد و به ماهای های که دهانشان را بر پوست پاهایش چسبانده بودند نگاه کرد و ارام لب زد:

+این ماهیا برای چی تو این ظرف انداخته شدن؟

خدمتکار درحالی که دو ظرف کوچک تر بر دو طرف پسرک قرار میداد،لبخندی زد و جواب داد:

[این ماهیا برای از بین بردن پوست های مرده استفاده میشن سرورم.اونا با خوردن پوست های مرده پاهاتون،باعث میشن که پاهاتون شفاف و لطیف بشه.لطفا صاف بنشیند تا دستاتونم داخل ظرف ها قرار بدم.

جانگکوک به آرامی خودش را بالا اورد و صاف نشست و خدمتکاری که پشتش قرار داشت،دوباره شروع کرد به خشک کردن موهایش و خدمتکار دیگری دستان پسرک را بر درون کاسه ها قرار داد و ماهی ها به سرعت به سمت انگشتان و دور دستش جانگکوک حجوم آوردند.

با احساس قلقکی که در ناحیه کف پا و دست هایش ایجاد شده بود،لبخندی بر روی لبانش نشاند و ارام لب زد:

꧁𝑊𝑖𝑛𝑔𝑠꧂  Where stories live. Discover now