-هیچکس‌نگفت-

459 84 221
                                    

Satisfaction , Zayn🎶

<🖤>

_ قربان شخصی به اسم نایل هوران اومده اصرار داره میخواد بیاد داخل .

_ بفرستش داخل

از پشت میز بلند میشود و به طرف پسر مو قرمز میرود.

_مگه قبلا نگفتم اجازه ندارید هیچکس رو از بیرون به پایگاه راه بدید؟ هوران چطوری تا اینجا اومده؟

پسرک بیچاره با لکنت میگوید_قق..قربان..نمید..ونم ..به جو..ن مادرم

روی پاشنه ی پا میچرخد به طرف پنجره ی اتاق میرود و دستانش را بهم قفل میکند _ پس برو بفهم چطوری این اتفاق افتاده.

صدای کوبش پا و باز و بسته شدن در یعنی سرباز با عجله احترام نظامی گذاشته و از ترس فرار کرده ، چند بار روی پنجه ی پا بلند میشود و انگشتان دستش را بهم فشار میدهد ، آسمان صاف و بدون ابر است ولی هرچه نگاه میکند خورشیدی نمی بیند.

صدای در و پیچیدن بوی آشنای رفیق قدیمی هم باعث نمیشود از نگاه کردن به آسمان و جستجوی آفتاب دست بکشد.

_سلام سرهنگ مالیک

_بشین

باز هم دوبار بروی پنجه ی پا بلند میشود ، بر میگردد
و به نایلِ مرتب و کت و شلوار پوش نگاه میکند .

_خب؟

نایل عمیق نگاهش میکند _نمیخوای تمومش کنی؟

پوزخندی میزند_زندگیتو؟

نایل کلافه پوفی میکشد_مردتیکه ی احمق مامانت بهم زنگ زده میگه زین جوابمون رو نمیده ، پایگاهشم نمیدونیم کجاست ، تو ازش خبری نداری ، داشت سکته میکرد چرا تمومش نمیکنی ؟

اصلا از طرز حرف زدن نایل خوشش نیامده، ولی خودش را کنترل میکند ، انگشتان بهم پیچیده اش را سفت میکند و به جلو خم میشود_ من نباید به هیچکس جواب پس بدم ، بهش بگو همین که زنده ام بره خداروشکر کنه ، هر وقتم دلم بخواد جواب تلفن میدم ، البته اگه تلفنی در کار باشه .

نایل با خشم به سمتش حجوم می برد و یقه اش را میکشد تا بلند شود _ چرا اینقدر عوضی شدی؟ د لعنتی یه ساله اومدی تو این خراب شده هرروز سردتر و مزخرف تر از دیروز ، یه حال از هیچکس نمیپرسی .دنبال چی میگردی اینجا؟

آخ که یک سال است منتظر همین سوال لعنتیست ولی یارای فریاد زدن جوابش را ندارد ، میترسد فریادش باعث شکستن بغض هزار تنی اش شود ، مچ دست نایل را میگیرد و به عقب پرتش میکند

_ من سرهنگ یه پایگاه نظامیم تو چی؟ یه بیکار که هرجا بتونه گیتار میزنه و آخر شبم توی همون خراب شده تا خرخره مست میکنه یا دنبال اون دختر هرزه خیابونارو متر میکنه ، یک بار دیگه باهام این طوری حرف بزنی و اینجا ببینمت هرچی دیدی از چشم خودت دیدی هوران.

NIGHTMARE Onde histórias criam vida. Descubra agora