-قهوه‌ی تلخ-

216 43 23
                                    

<🖤>

به ماشین میرسند، زین سریع او را روی صندلی عقب دراز کش میکند و به نزدیکترین درمانگاه میرود

ساعتی بعد وقتی که به دکترش توضیح میدهد چه اتفاقی افتاده، اشاره میکند که خودش هزینه های درمان را پرداخت میکند

دکتر که مردی ما موهای جو گندمی و سن بالاست، خیال میکند زین از دختر خوشش آمده که لبخند احمقانه ای میزند و با زدن به کتفش از کنارش میگذرد و سر تکان میدهد

زین با نگاه بی حسی نگاهش میکند و در آخر دستش را داخل موهای نم دارش میکند و حین اینکه وارد اتاق دختر میشود مشت قرمز شده اش را ماساژ میدهد

دختر خیره به سقف، در فکر فرو رفته _ بهتری؟

مانند کسانی که از سختترین لحظات زندگیشان خلاص شده اند نفس راحتی میکشد _ اوهوم .

_پس من برم؟

_ یه لحظه ، میشه بشینی ؟

زین سری تکان میدهد صندلی را کنار تختش میگذارد مینشیند _ من رِدَم ، تو؟

_ مالکوم .

_خوشحالم از دیدنت مالکوم، واقعا ممنونم به خاطر نجات دادن جونم، ولی یه مشکلی هست، اگه از اینجا برم بیرون آدمای اون مردک روانی بازم پیدام میکنن و اینبار، واقعا میکشنم.

زین با اخم نگاهش میکند _ کی؟

_ کریس گایلر ، سردسته گروه بیگ سرِپنت.

زین از جایش بلند میشود _ خیلی خوب نگران نباش، من به پرستار میگم حواسش بهت باشه و فعلا تا اینجایی استراحت کن .

به سمت در میرود
_ کجا میری؟

کلافه به رد نگاه میکند
_ مشکلت رو حل کنم

نگاه قهوه ای دختر ترسیده و نگران تر از قبل میشود _ تنهایی؟

_ نه، گفتم نگران نباش، این کار منه حلش میکنم.

به سرعت از اتاق خارج میشود تا فرصت حرف دیگری را از او بگیرد، آخر چرا یک دختر با چنین گروهی در افتاده؟
.
.
.
.
_ واقعا اینقدر برات سخته درباره اون عوضی بهم بگی
رد هم مثل شماره هات، پس کمکم کن این گایلر رو پیدا کنم .

_ زین از این مطمئنی ؟

_هستم

_آدرس محله اش رو برات فرستادم، باهام در تماس باش.

_ممنون .

با قطع کردن تماس سرعتش را بیشتر میکند و با توجه به آدرس به سمت شرق شهر میرود، جایی نزدیک جنگل که پر از خانه های ویلاییست.

وقتی به آدرس میرسد ، اسلحه و خشاب هارا جاساز میکند و پیاده میشود

حالا که فکر میکند باید از رد می پرسید چرا کریس دنبالش است

NIGHTMARE Where stories live. Discover now