-دلتنگ گرمای‌ خورشید-

432 79 220
                                    

<🖤>

هرسه به سرعت از جا می جهند و وارد اتاق میشوند .

زین برای اینکه لیام نا آرامی نکند دستش را میگیرد و پشتش را لمس میکند .

لیام سعی میکند دستش را حرکت دهد تا ماسکش را بردارد ولی موفق نمیشود و دست دیگرش که اسیر دستان زین است هم همانجا جایش خوب است ، توان جدا کردنش را ندارد ، شاید هم نمیخواهد.

نایل جلو می آید و سمت دیگر مینشیند .

زین شروع به معرفی میکند _ نایل ، هری و لویی ،
راستی هری و لویی چند وقت پیش باهم ازدواج کردن .

نایل دست لیام رو میگیره و کم کم کتفش را براش ماساژ میدهد و لویی هم دور اتاق میچرخد و فقط هری میماند که کنار زین ایستاده و سعی در حرف زدن با لیام دارد .

یکهو در اتاق باز میشود و همه شوکه به پرستار زنی که با تعجب ، خشم و حرص بهشان زل زده نگاه میکنند .

علی رغم سرخی صورت زن از خشم ، با صدای آرام و محکمی میغرد_ اینجا چه خبره ، نباید دور و بر بیمار اینقدر شلوغ باشه ، فقط یه نفر ، بقیه بیرون.

با خود غر میزند_اصلا چطوری تا بالا اومدین؟

لویی سمت لیام می آید ، برایش چشمکی میزند و هری و نایل هم با لبخند خداحافظی میکنند و از اتاق خارج میشوند .

پرستار سرم قبلی که خالی شده را جدا میکند ، سرم جدیدی وصل و داخلش آمپول میزند .

وقتی دست گره خورده ی زین و لیام را میبیند ، سری تکان میدهد و از اتاق خارج میشود .

زین نفس راحتی میکشد و به صورت لیام که به سمت دیگر نگاه میکند ، خیره میشود _ من باید از سر کارم مرخصی بگیرم و وسایلم رو بردارم بیارم اینجا ، با این لباسا نمیشه اینور اونور چرخید ، الان برم یا وقتی که خوابت برد؟

لیام با کلمات شل و به سختی میگوید _ ا..الا پس ن برو...به ..یکی ..از دوستات بگو ...بمون ...ان

زین سرش را کج‌ میکند از لحن بی تفاوت لیام دلگیر شده ولی اشکال ندارد .

خم میشود سر بانداژ شده ی لیام را عمیق می بوسد و بعد بلند و به سمت در میرود_میگم هری بیاد ، قول میدم زود برمیگردم .

نگاه لیام به سرعت به سمت دیگری میرود و زین فرصت میکند از اتاق خارج شود ، به سمت هری میرود که بین نایل و لویی نشسته_ ببخشید من ...

نایل_شروع نکنا

زین_خیلی خب ، میشه یکیتون پیشش بمونه من برم سراغ مرخصی و وسایلم بردارم و برگردم ؟

هری به سرعت از جا بلند میشود _من میرم پیشش ، اگه مشکلی بود بهت زنگ میزنم ، نایل هم باهات تا پایین میاد ، باید بره سر کار .

NIGHTMARE Where stories live. Discover now