درود👋🏻
امیدوارم حالتون خوب باشه❤️🩹کتاب قصه ی زیام نایتمر هم بسته شد ولی زندگیشون همچنان ادامه داره🥺
خیلی برای این روز صبر کردم
خیلی سخت بود صبر کردن برای منی که عجول و بی صبرم
اما خوب انجامش دادم برای الان نایتمر تا وضعیت بهتری داشته باشهحالا برای بار سوم تونستم کتابی رو تموم کنم و این برام خیلی خیلی خیلی با ارزش و بزرگه
میدونید اینکه داستانی رو برای مدت طولانی تقریبا هرشب باهاش زندگی کنی، حس و حالت رو داخلش بزاری، پرورشش بدی و براش تلاش کنی واقعا خیلی پر هیجان و زیباست ✨:)
اینکه لقب یک نویسنده رو داشته باشی و کسی باشه که نوشته هات رو بخونه عالیییه بچه ها 🥺✨
حسش بی نظیره✨یک ماه گذشته و الان حالم رو یه بیت سعدی توصیف میکنه :
من این قصیده به پایان نمیتوانم بُردپارت آخر رو بیشتر از یک ماه نوشتم و پاک کردم، باز نوشتم و پاک کردم و...
تا آخر این چیزی شد که خوندید و امیدوارم دوستش داشته بوده باشید❤️🫂و در کل این فیکشن لیاقت وقتی که براش گذاشتید رو داشته باشه🫂✨
ممنون که هستید💛
مراقب خودتون باشید و
مثل همیشه, همتونو دوست دارم ❤️پی نوشت:( راستی منتظر کارهای بعدیم باشید🖐🏻✨)
-1401/12/14
_مائده
![](https://img.wattpad.com/cover/305086937-288-k343621.jpg)
YOU ARE READING
NIGHTMARE
Fanfiction[Completed] ☜︎︎︎--تمام زندگی اش هول محور اشتباهاتش میچرخد و شروع به کشیدنش داخل سیاه چاله ی کابوس میکند او با هر اشتباه زندگی اش را بیشتر به کابوس مبدل میکند، کابوسی سرد و سیاه تنها راه نجاتش معشوق شیرینش است که هر لحظه از هم دور و دورتر میشوند ا...