پارت52

3K 506 43
                                    


🔞🔞🔞🔞🔞
جونگ کوک نگاهی به شاخه گل سرخ رنگ بین انگشتاش انداخت ،پوزخند روی لبهاش خبر از افکار خبیثانه ای میداد که لرزش به بدن امگای برهنه مینداخت . آره !قبول داشت اشتباه کرده .نباید همچین موضوعی و از جفتاش مخفی میکرد اما مستحق همچین تنبیهی هم نبود
_خب بریم سر وقت کارمون
چرخی به گل بین دستاش داد و مقداری از ساقه بلندش و کوتاه کرد، یه تخمین عینی کافی بود تا گلدون هم سایزش و انتخاب کنه
جیهوپ کامی از نیپل سمت راست امگا گرفت و مایع شیرین توی وجودش و مکید
حالا به اون کوچولوهای گرسنه حق میداد که انقدر برای شیر خوردن مشتاق و هیجان زده باشن ،لعنتی کی از همچین چیز خوشمزه ای دست میکشید؟
نامجون دست از بازی کردن با عضو هارد شده بیبی بویش برداشت و با نزدیک شدن جونگ کوک بهشون، از جاش بلند شد تا برادر هورنیش فانتزیای جدیدش و روی امگا پیاده کنه
لمس شدن چونش توسط اون دستای رگدار و جذاب تنها دلیلی بود که میتونست بدن داغ و مجنونش و از قبل بی تاب تر کنه اما بهتر از هرکسی میدونست که این تازه شروع ماجراست

شاهزاده کوچیک خانواده برنامه های جدیدی براش داشت که حتی توی خواباشم نمیدید اما قرار بود توی واقعیت تجربش کنه ...

اولین تجربه ،دومین رابطه و طولانی ترین لذتی که از شهوت سوزاننده 6پادشاه روبروش ساطع میشد و قرار بود هیجان و به رگ های پرخونش القا کنه و در نهایت اون و به آرامشی برسونه که تنها با دستای مردونه جفتاش فراهم میشد

ساقه گل و توی ظرف لوب فرو کرد و نیم نگاهی به چشمای لرزون و پرستیدنی معشوقش انداخت
_نترس بیبی هیونگ این فقط کاری میکنه اون کوچولو زمان زیادی و برامون بخره
+عاهه...منظورت چیه؟
_میدونی وقتی کوچیک تر بودم تنها دغدغم پیدا کردن یه گلدون خاص برای گلای خاص و کمیابم بود
به اینجای حرفش که رسید پوزخندی زد و صورتش و نزدیک لبای درشت و صورتی رنگش برد
_ و من بعد 16سال بالاخره گلدون مورد نظرم و پیدا کردم

کوک با گرفتن عضو جیمین و تنها با یه فشار نصف بیشتر ساقه گل و وارد سوراخ کوچیک دیکش کرد و از شنیدن ناله های شهوتناک امگاش غرق لذت شد
+آیی...ج...جونگ کوک نمیتونم ...عاهه درد داره
بی توجه به ناله های اعتراض آمیز امگا تمام ساقه رو توی دیکش فرو کرد و ازش فاصله گرفت
دستاش و ازدور به حالت قاب مانندی درآورد و نگاهی به شاهکارش انداخت ...هوم ...حالا وقت اجرای بخش اصلی ماجرا بود

نامجون روی صندلی چرم مخصوصش نشست و جامش و سر کشید ،حتی نگاه کردن به جیمین اونم در حالتی که داشت به جیهوپ و جین شیر میداد زیادی خواستنی و لذت بخش بود
تهیونگ بدون کوچیکترین اطلاعی کنار پاهای امگا نشست و با گذاشتن هردوی اونا روی شونش نگاه حریصانه ای به سوراخ صورتی رنگ و خیس بیبی امگاش انداخت
هنوزم میتونست مزه وانیل و روی زبونش حس کنه، خاطره ای که بعد از چند ماه هنوزم توی ذهنش به یادگار مونده بود تا هیچوقت فرصت دوباره چشیدن معشوقه وانیلیش و از دست نده
سرش و بین پاهاش برد و لیسی به سوراخ نبض دارش زد . همون حرکت کوچیک برای درشت شدن چشمای جیمین و منقبض شدن بدنش کافی بود اما تهیونگ حالا حالا ها قصد کوتاه اومدن نداشت
زبون داغش و دورانی دور سوراخت تنگ و خیس لوناش چرخوند و با نوکش ضربه ای توی حفرش زد تا راه بیشتری برای ورود زبونش باز کنه
هر حرکت غیر منتظره از جانب جفتاش فقط به خالی شدن بیشتر ذهن و قلبش منجر میشد ،البته اگه لذت این هیجان و نادیده می گرفت !
بعد از مدتی جین دست از مکیدن نیپل لوناش کشید و اشاره ای به یونگی کرد تا جلو بیاد
اینبار نوبت اون گربه وحشی بود که طعم شیر توله گرگش و بچشه

Our runaway love💘Where stories live. Discover now