⚜𝐒𝐞𝐜𝐨𝐧𝐝 𝐁𝐨𝐨𝐤: 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝐓𝐡𝐫𝐞𝐞🪷

194 48 12
                                    

قسمت سوم: صورت فلکی جمینی

دو جان بودیم و دو روح و دو قرن‌های زیادی، در کنارِ هم...پا به پای هم، از بدو تولد نفس کشیدیم. حتی سیمایی یکسان هم نداشتیم و خلق و خویمان از زمین تا آسمان متفاوت بود.

تو درد می‌کشیدی و من از رنجت، عذاب. گاهی می‌اندیشیدم که شاید از یک والد نیستیم. تو با آن چشمان مظلوم و پاکت، خدازاده بودی و من فرزند شیطان!

آخر می‌دانی...هیچ کاری نمی‌توانستم برای آسودگی‌ات انجام دهم. از وجود ناتوان خودم نفرت داشتم و طی این زمان...بیشتر همانند یک شیطان جاویدان تنهایم و تو نیستی...هیچ کسی نیست و من...هنوز هم هستم، نفس می‌کشم و نمی‌خواهم! پلک می‌زنم و نفرت دارم از دیدگانم...

من متاسفم...متاسفم که نتوانستم از دوپیکرِ زندگی‌ام محافظت کنم. جوزای من...این تن چقدر احمقانه بارها تو را به دره‌ی مرگ و عذاب کشاند.

متاسفم عزیزک من...جِمینی مظلوم و دوست داشتنیِ من...

-زاده‌ی جاویدانِ شیطان که از خدای تقدیرساز، نفرت دارد.-

***



ده هزار و بیست و پنج سال پیش از میلاد مسیح
جزیره‌ی آتلانتیس

کمتر از یک روز بود که دو نوزادِ فرشته‌سان، چشم به این دنیا گشوده و خنده‌های نمکین‌شان را به آتلانتیس، هدیه داده بودند. دو شاهزاده‌ای که عزیزدردانه‌ی این جزیره شده و قلبِ مادر خود را به تپشی از جنس امید و شادی، واداشته بودند.

دنیایی دیگر رو به این جزیره گشوده شده بود. جهانی که نیمی از آن سر زندگی‌اش را از طبیعت چشمان دختر می‌گرفت و نیمی دیگر که قدرت و آرامشی وصف نشدنی بود را، از لاجورد گودال‌های غرق کننده‌ی پسر.

هر دو داخل گهواره‌های چوبیِ سفیدشان بودند و حریرهای همرنگ گهواره، محافظ پوست‌های لطیف‌شان در برابر پرتوهای مشتاق خورشید.

ملکه با چهره‌ای رنگ پریده و بدنی رنجور و ضعیف، روی تختش کنار گهواره‌ی نوزادها جای گرفته و ندیمه‌اش با ذوقی بی‌انتها در حال تکان دادن آرامِ دو گهواره بود.

دختر یک روزه، دست مشت شده‌ی کوچکش را سمت لب‌های درشتش برده و قلِ دیگر، با تکان دادن لب‌هایش اعلام گرسنگی می‌کرد.

"بی نهایت زیبا هستن بانوی من."

سایرن به سختی خودش را کمی روی تخت بالا کشید تا به چهره‌های آن دو فرشته‌ نگاه کند.

"عزیزهای دل من... انگار داخل یک رویام دیُونه."

دختر جوان و زیبا رو، سمت ملکه‌اش خم شد تا به او کمک کند.

"نه بانوی من، رویا نیست. همه‌‌ی این‌ها واقعیته. حالا می‌تونید به شادی زندگی کنید و دیگه غصه نخورید."

Death In The Deep(KookV)Where stories live. Discover now