نیلای نپتون
دنیای من از یکجایی به بعد حول وجود تو میچرخید، وجود درخشان و گرمابخشی که از میان هزاران لایهی نفرت یخزده شکوفه زده بودی.
من ماهی بودم که در ظلمات بیپایان کهکشان به ستارگان و شهابسنگها چنگ میزدم تا از سرمایی که تو به مدارهایت میدادی، نمیرم.
یک سیاهی مطلق بود و تو، همان سیارهی ثقل این جهان. تو سرد بودی و بینور، امواج اقیانوسهای سردت تمام کهکشان را در سونامی مرگ غرق میکردند.
سردتر میشدی...بیسو تر میشدم. بیپرواتر میشدی...بیپناهتر میشدم. دورتر میشدی و دورتر و دورتر و من...تو را از خودم گم کردم.کهکشان حقیقی این ماه نیلگون، تو بودی و من نمیدانم در مرگ کدام رویا غرق شده بودم که تو را خورشید پنداشتم. که تو را از خودت، گم کردم. که دیگر قمر تو نبودم؟ مگر سحر افسونگرهای اقیانوست را در گوشم خوانده بودی که نگاهم از مردمک یخزدهات گرفته و میان خورشید موهایت گم شد؟
مگر چشمها آیینهی روح نبودند، پس چه کردی که میان مدار گیسوانت اسیر شدم؟ فریبم دادی که دور شوی؟
تو از این کهکشان رفتی یا من؟ تو غریب و تنها شدی یا من سرگشته و حیران؟ چرا دیگر تو را نمیبینم؟ منِ نیلای این کهکشان نه عاشق خورشیدم و نه، زمین. محبوبم رفته، اقیانوسم دیگر نیست. من نیلای، مردهترینم.
اقیانوس من دیگر نیست که آبیِ وجودش از من یک ماه نیلی بسازد. حال همه من را سیمگون میبینند ولیکن نمیدانند که این قمر، روح و قلبش را به یک سیارهی رانده شده پیوند داده.–ماه نیلیای که دارد ذوب میشود، از نبود سیارهی اقیانوسیاش–
༺♡༻
تنش گرم بود، روحش آرام و ذهنش رها. پشتش، سینهای ستبر نبض میزد و نفس میکشید، غمی نمیماند دیگر. دمهای خوشعطر شاهزاده روی گردن عسلفامش مینشستند و پوستش غرق رایحهی یاس میشد و وجودش را غرق پاکیِ احساس میانشان میکرد.بر روی زین اسب پروتئوس به مقصد دریاچه نشسته بودند و شاهزاده به آرامی داشت حیوان را هدایت میکرد.
هیچگاه به مسیری که به اردوگاه ختم میشد دقت نکرده بود، شاید چون کمتر از یک روز بود که آرامش خاطر به او برگشته؟ سخنی میانشان رد و بدل نمیشد، تنها نفسهای عمیق پروتئوس از عطر گیسوان محبوبش بودند و دستهایی که با گذر کردن از کنار پهلوهای پسر شرقی، قصد گرفتن افسار را داشتند ولیکن امان از انگشتان افسار گسیختهای که عطشی بیپایان برای نوازش تن رز آبیِ در آغوش مرد داشتند.مور مور شدن وجود تهیونگ را از تارهای پشت گردنش میدید و از اعتراض نکردن آن زیبای گستاخ، آرام میگرفت. دیگر کابوسی نبود و رویایی از جنس وجود اقیانوسی معشوق دلبرش تمامش را در بر گرفته و رها نمیکرد.
درختان افرا با برگهای خود موسیقی پاییز مینواختند، شاخههای دلربای بیدها رقص میکردند و عطر خنک مرکبات محفل طبیعت را تکمیل میکرد. صدای رود از دور دستها به گوش میرسید، همان رودی که آبشار میشد و مقصدی جز دریاچهی ماهِ نیلگون نداشت.
مسافت زیادی باقی نمانده بود و پروتئوس مطمئن از شنل گرمی که تن تهیونگ نشسته بود، با خیالی راحت سمت دریاچهی سرمازده میرفت. شاهزادهی شرقی دستی به یالهای سفید اسب کشید و به آرامی گردن مخملین اسب متعلق به مرد را نوازش کرد.
BẠN ĐANG ĐỌC
Death In The Deep(KookV)
Tiểu Thuyết Lịch Sử🩵 Fic : Death In The Deep 🌊 🩵 Main Couple ➸ Kookv 🩵 Sub Couple ➸ Yoonmin 🩵Genre ➸ Romance, Fantasy, Historical, Smut, Angst 🩵 Age Category ➸ NC +18 🩵 Writer ➸ Silvia 🩵 UP⏱ ➸ Friday(9:00 pm) 🩵Story Description : زندگی تهیونگِ جهانگرد که...