⚜𝐒𝐞𝐜𝐨𝐧𝐝 𝐁𝐨𝐨𝐤: 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝐍𝐢𝐧𝐞𝐭𝐞𝐞𝐧🪷

77 8 3
                                    

دیگر از آن معرکه‌ی خونین خبری نبود، روتختیِ سرخ به لطف همکاری سه نفر داخل اتاق تعویض و خون روی زمین پاک شده بود. ولیکن هنوز ردای فیروزه‌ای به تن پسرک بود و حالش، چندان تعریفی نداشت.


طومارهای درون دستش را فشرد و کامل وارد اقامتگاهش شد، سمت تخت رفت و با صدایی گرفته از هایجیا پرسید:"متوجه شدی تیر به چه سمی آغشته بوده؟"


مردمک‌های خیس درمانگرِ نگران، جرئت خیره شدن به چشم‌های شاهزاده‌اش را نداشتند. شاید هم او اشتباه تشخیص داده بود، شاید هنوز مهارت کافی را نداشت و باید از طبیبی دیگر درخواست کمک می‌کرد.


"سرورم، من رو عفو کنید. بهتره اطباء دیگه هم برای بررسی بیان، احتمالا اون‌ها بتونن ماهیت سم رو تشخیص بدن."


پروتئوس طوماری که به دستور خودش فهرستی از سموم بود را به طرف هایجیا گرفت و دستور داد: "نیازی به اینکار نیست. هر چه سریع‌تر این فهرست رو بررسی و از بینش نوع زهر رو پیدا کن. فرمانده، نوک پیکان رو به من بده."


آتلانتا تکه فلز تراشیده شده و تیز که میان لایه‌ای از پارچه پیچیده بود را با تردید به شاهزاده‌ی بی‌قرار داد و او بی‌مکث طومار دیگر را گشود و با زدودن لایه‌های پارچه از روی پیکان، با دقت مشغول بررسی شد.


تیزیِ نوکش از دو قسمت تشکیل شده بود و گویا دو مثلث به یک‌دیگر چسبیده بودند، برایش آشنا بود...برایش بیش از حد آشنا بود و آتلانتا لحظه‌ای وحشت کرد از رنگ پریده‌ی رخسار او.


حکاکیِ ریزی که بر دو طرف آن پیکان تراشیده شده بود، شمایلی به شکلِ گل داوودی داشت. همان گلی که سالیان سال نمادی برای درد و رنج و دلتنگی‌اش شده، حالا زهرش را به سوی تن عزیزش نشانه گرفته بود؟


از شاهزاده‌ی درمانده‌ی این سرزمین چه می‌خواستند؟ اگر همانند هیاکینتوس قلبش را پیش‌کش می‌کرد و تمامِ مزرعه‌های گل‌ داوودی‌شان را غنی، دست از سرِ عزیزانش برمی‌داشتند؟


پیکان و طومار میان مشت‌های لرزانش فشرده و مچاله شدند. چه خوب که آتلانتا به دورِ فلز تیز شده با حیله و نیرنگ، پارچه‌ای پیچیده بود واگرنه که ژنرال نیز هم‌چون سربازش پذیرای زهر آن تیر داوودی‌ نشان می‌شد.


"شاهزاده؟"


زمزمه‌ی نگران فرمانده‌ای که به تماشای رعشه‌ی تن او نشسته بود سبب شد گردنش را راست کند و با بلعیدن تمام خشمش، آرام بماند.


"تونستی ماهیت سم رو مشخص کنی هایجیا؟"


درمانگرِ کوچک که برای چندمین بار دانه به دانه‌ی سم‌های ردیف شده در فهرست را از زیر نگاهش گذرانده بود با شرمندگی و اضطراب از حال بد پسر زخمی، سر تکان داد: "خیر شاهزاده... درون این فهرست ماهیت زهری که تیر بهش آغشته بوده نوشته نشده."

Death In The Deep(KookV)Where stories live. Discover now