part 8

1.9K 255 6
                                    

هوای گرگ و میشِ نیویورک سرمای خاصی به تن جونگکوک انداخته بود اما در مقابل تهیونگ با تنی داغ ناله میکرد.

باز هم کابوس. کابوسی که انگار قسمتی از خاطرات کودکیش رو براش به تصویر میکشید اما چرا اون خاطرات رو به یاد نمیاورد؟

" _دستت رو بهم بده.

پسر بزرگتر به تهیونگِ 14 ساله گفت و تهیونگ دستش رو سمت پسر گرفت.پسر با لبخند مهربونی دست تهیونگ رو گرفت و گفت:

_من دستت رو میگیرم تهیونگ. شاید پیشت نباشم اما همیشه از دور مراقبتم باشه؟ ولی باید برم.

تهیونگ گریه میکرد. اون ترک شدن رو نمیخواست. محروم شدن از آغوش پسر رو نمیخواست.

_ نه نرو. خواهش میکنم نرو.

اما پسر لحظه به لحظه دور تر میشد و تهیونگ تنهاتر.از جاش بلند شد. نمیخواست بشینه و رفتن پسر رو ببینه پس به سمتش دوید.

_من دوست دارم؛ لطفا ترکم نکن!

فریاد زد اما صدای فریادش بین بوق های متعدد ماشینی که به سمتش میرفت گم شد و با اصابت ماشین به تن تهیونگ، تهیونگ از خواب پرید"

نفس نفس میزد.
صورتش خیس از اشک و عرق بود و بی توجه به جونگکوکی که صداش میزد و نگرانش بود، به دیوار مقابلش خیره شده بود.

_تهیونگ؟ تهیونگ منو نگاه کن. تهیونگ نفس بکش باشه؟ آروم نفس بکش.

اما تهیونگ پنیک کرده بود و هیچ چیز رو نمیفهمید.احساس میکرد توی یک خلع گیر کرده و راه ریه هاش بسته شده.جونگکوک صورت پسر رو گرفت و به سمت خودش برش گردوند.

_به من نگاه کن ته. به من نگاه کن لعنتی!

با فریادی که زد، تهیونگ انگار تازه به خودش اومده بود. اشک هاش تند تند بی وقفه پشت هم سرازیر میشدن و چشم های لرزون و ملتمسش به چشم های رنگ شب جونگکوک گره خورده بود.

_آروم نفس بکش باشه؟ با من خیلی آروم نفس بکش.

جونگکوک دست های تهیونگ رو گرفت و پسر رو به دم و بازدم عمیقی مهمون کرد. تهیونگ هم دم و بازدمش رو با جونگکوک هماهنگ کرد و بعد از لحظه ای که نفس هاش منظم شد و به حالت عادی برگشت، دست های جونگکوک رو برای پاک کردن اشک هاش رها کرد.اما قبل از برخورد دستاش با صورتش، دست های جونگکوک مانعش شدن.

_بزار من اشکاتو پاک کنم.

گفت و خیلی آروم با سر انگشت هاش اشک های پسر رو کنار زد.

_از این به بعد تنها نیستی که بخوای خودت توی تنهایی هات اشکاتو کنار بزنی فهمیدی؟ من پیشتم پسر کوچولو.

حرفاش آرامش بخش بود.جوری که حرف میزد باعث میشد در لحظه هروئین به رگ های پسر تزریق بشه و حس سرخوشی وجودش رو پر کنه.

PRINCE // KOOKV ✔️Where stories live. Discover now