part 14🔞

2.3K 216 5
                                    

افکار پراکنده و زیادی ذهنش رو مشغول کرده بودن.
تا رسیدن به فرودگاه توی ماشین سعی میکرد برای خودش از اطلاعاتی
که یکهویی وارد زندگیش شده بود جمع بندی ای سر هم کنه و بفهمه
چه اتفاقی درحال رخ دادنه ولی هیچی که هیچی.

آخه باید چی میفهمید از اون خاطرات؟

برادرش در اصل برادر مردی بود که باهاش ازدواج کرده بود و اون
جونگکوک یعنی همسرش در گذشته قصد جونش رو کرده بود. واقعا اینجا چه اتفاقی در حال رخ دادن بود؟

از طرفی حالا فهمیده بود جونگکوک عاشقشه ولی چه فایده ای
داشت؟شاید الان بیشتر نیاز داشت درک بشه تا اینکه حس عشق رو وارد زندگی مزخرفش کنه!

ولی اگر نامجون پسر جئون جونگ ایل بود پس پدر تهیونگ کی بود؟
چرا مادرش هیچ وقت از اون حرفی نمیزد؟ با توقف ماشین درست مقابل جت شخصی جونگکوک، خود جونگکوک فورا در رو برای تهیونگ باز کرد و بعد از گرفتن دست پسر بدون هیچ ملاحظه ای از ماشین پسر رو بیرون کشید.

_یواش دردم اومد.

تهیونگ گفت و سعی کرد مچ دستش رو از دست مرد خارج کنه.

_توی اون کتابخونه چه غلطی میکردی؟ برای چی جواب تلفنم رو
نمیدادی؟

جونگکوک فریاد زد اما تهیونگ بی توجه به فریاد های مرد فقط به یک چیز فکر میکرد.

اینکه اون مرد سعی داشته تهیونگ رو توی ده سالگی بکشه، بعد
عاشقش میشه و تهیونگ رو با بی رحمی ترک میکنه!

_تو که آمارم رو از رانندت میگرفتی دیگه چه نیازی داشتی به جواب دادن من؟ بعدشم خودت که داری میگی کتابخونه بودم. توی کتابخونه باید گوشیت رو سایلنت کنی البته اگر یکم شعورش رو داشته باشی و ظاهرا تو از این شعور بهره نبردی!

تهیونگ خیلی داشت تند میرفت ولی واقعا حق با تهیونگ بود؟درسته که اون از جونگکوک عصبانی بود ولی واقعا حق جونگکوک چنین
برخوردی بود؟

جونگکوک نفس عمیقی کشید و پلک هاش رو لحظه ای روی هم فشرد تا خودش رو کنترل کنه. و بعد بدون زدن حرف دیگه ای هردو سوار جت شدن.

_رفتارت رو درک نمیکنم.

جونگکوک گفت و به صندلیش لم داد.

_هه، چیو دقیقا درک نمیکنی؟ خیلی عجیبه بخوام نسبت به کسی که ازش متنفرم چنین رفتاری داشته باشم؟

تنفر؟ نه اون از جونگکوک متنفر نبود بلکه فقط عصبانی بود.اما حرفش قلب جونگکوک رو شکست.

_از من متنفری؟
_اره ازت متنفرم.

تهیونگ گفت و هندزفریش رو توی گوش هاش قرار داد.خسته بود.
خسته از هر چیزی که درحال رخ دادن بود.چه بلایی داشت سر زندگیش میومد؟ قرار بود در آینده چه اتفاقی بیفته؟حتی حس میکرد الان دیگه آمادگی روبرو شدن با نامجون رو هم نداره. یعنی نامجون میدونست که برادر جونگکوکه؟

PRINCE // KOOKV ✔️حيث تعيش القصص. اكتشف الآن