Part 6

432 62 3
                                    


نامجون طبق عادت هميشگيش،شب از خونش رفته بود بيرون تا با كشتن چندتا زن بيگناه يا هرزه به خودش آرامش بده و بتونه خودشو آروم كنه و از اين دردي كه ميكشه خودشو خلاص كنه...
قيافه اون پسر توي ذهنش خلاصه ميشد ولي با اينكه موجب بهم ريختنش ميشد بازم اين بهم ريختنو قشنگ ميديد...

توي كوچه پناه گرفت و منتظر يه ره گذر مرد موند. فرقي نداشت براش كي باشه و چي باشه..فعلا ميخواست آروم شه...

آرامش...

چيزي كه ازش بو نبرده بود...

چيزي كه فرانكلين با آزار دادنش سال ها بود ازش گرفتتش...
با ديدن سايه اي كه داره به سمت كوچه مياد سرك كوتاهي كشيد تا ببينه زنه يا مرده...همراه داره يا نه و هزاران هزار سوال ديگه كه توي ذهنش اكو ميشد

وﻗﺘﻲ از مؤنث بودنش مطمين شد كلاهشو پايين تر كشيد و رين بكسشو توي دستش كرد.آروم پشت زن رفت

+منو ببخشيد خانم...ميخواستم يه آدرس بپرسم...!

اون زن برگشت و صورت پر وزك و آرايشش معلوم شد...مؤني از اين زنا به شدت بدش ميومد....نميدونست چرا!

_بله...حتما...بفرماييد...!

مؤني جلو رفت و دستشو توي جيبش كَرد كه مثلا آدرسشو در بياره ولي مشتش كه با رين بكس بود در اورد و توي صورت اون زن كوبيد.

با اقتادنش روي زمين روي شكمش نشست و چاقشو در اورد...

با يه دست دهنشو گرفت و با اون يكي گلوشو نگه داد

+بگو خدافظ!

وﻗﺘﻲ كه ميخواست گلوشو ببره صداهايي شنيد كه ميگفت دستاتو بزار روي سرت!

بدبخت شده بود...يه راه داشت اونم فرار بود...

سريع زنو ول كَرد و ﺷﺮوع كَرد به دوييدن...با تمام قدرتش. خدا رو شكر ميكرد كه جيمين با دوستش كوكي رفته بيرون چون اگه گير ميوفتاد و خونه پيداش ميكردن ممكن بود اونم شريك خودش حساب كنن...كيم نامجون دوره پادشاهيت به سر اومده
به سرعت میدوید طوری که پاهاش گز گز میکرد...
از توی کوچه ها میرفت تا شاید بتونه پلیسارو گمراه کنه اما فایده نداشت...اونا همچنان دنبالش بودن...
احساس میکرد نفسش داره میگیره...دیگه نمیتونست بدوه...توی کوچه ای پیچید بدون اینکه از بن بست بودن کوچه خبر داشته باشه...
به ديوار روبه روش خيره شد و دنبال راه فرار گشت ولي پليسا پشت سرش بودن با تفنگا و ليزر ها نشونه گرفته بودنش

_برگرد دستاتم بالا! دستاتو بزار روي سرت و روي زانو هات بشين!

مؤني راهي نداشت...با دستاي بالا برگشت و بعد دستاشو روي سرش گذاشت و روي زانوهاش نشست

Memories of buried dreams of two psychical Where stories live. Discover now