Part 26

264 48 5
                                    

جيون آروم در زد و وارد اتاق شد

_جينا...كارم داشتي؟!

جين به صندلي اشاره كرد و ازش خواست بشينه

+بايد جدي حرف بزنيم جيون...خيلي جدي...لطفا حرفامو به شوخي نگير...

جيون سرشو تكون داد و آروم روي صندلي نشست

+خب...ميدونم كه خيلي وقت نيست اومدي و خيلي وقتم نيست آشنا شديم....ولي خواستم بگم...

جين چند لحظه سكوت كرد و باعث شد جيون استرس بگيره...

+آه اميدوارم بعد از شنيدن اين حرف نظرت دربارم عوض نشه و ...ازم متنفر نشي...

_برو سر اصل مطلب جين!

جين آروم چشاشو بست و دستشو لاي موهاش برد

+من دوست دارم جيون...ازت خوشم مياد...دوست دارم...ازت ميخوام...نامزدم باشی...

جیون واقعا شکه شده بود....نمیدونست به جین چی بگه...اونم اینو میخواست ولی نمیدونست الان باید چه عکس العملی نشون بده

_فکر میکنم خسته ای جین....سنگینی کار روت اثر گذاشته در ضمن بخاطر این پسره نامجون یکم متشنجی....بعدا صحبت میکنیم.

جین آروم زد روی میز

+خیلی جدیم جیون...لطفا بهش فکر کن!

جیون لبخند کوچیک زد

_خب راستش...منم دوست دارم...ولی...بزار یخورده راجب بهش فکر کنم هوم؟

جین آهی از سر آسودگی کشید و سرشو تکون داد

+حتما....هروقت مایل بودی بهم جواب بده

جیون آروم خندید

_خب...اگه الان جواب مثبتو بدم...عجله کردم دکتر؟

جین خندید و دست جیونو که روی میز بود گرفت

+اینطور نیست

جیون خندید و دست جینو نوازش کرد

+دوست دارم جیون...

_دوست دارم کیم سوکجین

_______________________________

گذشت زمان میتونه باعث شه خیلی چیزا رو فراموش کنیم، برای جین خیلی چیزا رو از یادش برد...درسته که احتمال داره برای فرار یه دل بستگی رو شروع کنه
ولی...
اگه میخواست نبودشو حس نکنه براش جایگزین نمیورد...
این یعنی دوست داره به کل فراموش کنه و به خاطراتشون پایان بده...
از نظر خودش چی بود؟ خیانت؟ نه! جلوگیری از ادامه یه "یه شروع اشتباه"

Memories of buried dreams of two psychical Where stories live. Discover now