Memories of buried dreams of two psychical

Part 7

+دادگاه؟!اينقدر زود داشتن محاكمم ميكردن؟! آه لعنتي حالا چطوري از خودم دفاع كنم!

نامجون از چشاش بلند شد و دو أفسر با اخم عبوس اومدن و بعد اينكه با يه باتوم زدن توي شكم نامجون اونو كشون كشون بيرون بردن

از سلول كه بيرون رفت به علاوه دستاش پاهاشم پابند زدن تا يه وقت فكر فرار كردن به سرش نزنه.

نميدونست چرا مدت ها بود فرانكلين سراغش نيومده بود يا اگر ميومد ميگفت به خودش آسيب بزنه ولي بازم سلطه زيادي نداشت...

به سمت ماشين پليس هلش دادن و سوارش كردن...يه ماشين زرهي...آه كشيدم چىن واقعا برام سخت و باور نكردني بود...فكرشم نميكردم قراره به اينجاها بكشه...
با ترمز ماشين فهميد كه رسيدن...اونايي كه سوارش كردن بودن پيادش كردن و بعد از ورود به دادگاه توي جايگاه مجرم نشوندنش...

بعد از بازكردن دستبند و پا بندش دو طرفش ايستادن تا حواسشون بهش باشه. قاضي وارد شد و با كوبيدن چكش روي ميز همه رو ساكت كرد

_امروز اينجاييم براي محاكمه كيم نامجون معروف به قاتل شبانه بانوان. دادگاه رو آغاز ميكنيم!

كل زمان دادگاه سرش پايين بود و به دستاش نگاه ميكرد.

به جيمين فكر ميكرد...به خانوادش...به اون پسري كه اون روز گرفتنش.با صداي مردي كه از جاش بلند شد و ﺷﺮوع كَرد به حرف زدن به سمتش برگشت.

+آقاي قاضي به عنوان كارشناس پزشكي اين پرونده اجازه إظهار نظر ميخوام.

شرمنده نگاش كَرد و فكر كَرد الان دهتا مشكل داشته و نداشته كم و زياد ميكنه تا مدت بيشتري توي زندان بمونه...راستش اينطوري بهش القا ميشد...پسر يا لبخند مهربونش دلشو آروم كَرد

_بفرماييد آقاي جونگ هوسوك...

پسر ﺷﺮوع كَرد

+با اجازه هئيت منصفه و آقاي قاضي...خب بيشترتون ميدونين اكثر پرونده هايي كه مشكوك به مشكلات روانيه دست من و همكارام كارشناسي ميشه.ديد من از اين پرونده اينه كه آقاي كيم نامجون داراي اسكيزوفرني يا يكي از شاخه هاي وابسته به اونه. از اونجايي كه دوستش جيمين به من گفته و اينكه مقتول ها همش زن ها بودن...
نظر شخصي من اينه كه به مركز منتقل بشه و بعد از معاينات و در صورت نياز دوره درمان بسته به نوع بيماري به زندان منتقل شه. آقاي كيم سوكجين نظر شخصيشون هم نظر من بوده. ميدونين ايشون بهترين در حيطه كاري خودشون هستن پس اگه دادگاه احازه بدن اين آقا امروز منتقل شه و بعد ها با توجه به گزارشات مسئوليت دادگاه دوم تشكيل شه