♻️ •S 2: Chapter 18•♻️

4.2K 907 89
                                    

اون روز که به خاطر لوهان این پیشنهاد مسخره سهون رو قبول کرده بود صادقانه فکر نمیکرد هیچوقت کار به اینجا بکشه... پیش خودش فکر کرده بود اینم یکی دیگه از خل و چل بازی های سهونه که بعد یه مدت از سرش میپره و فراموش میشه و فقط گاه به گاه قراره به خاطرش تیکه بشنوه...بهرحال به نظر میرسید رابطه لوهان و سهون داره خیلی خوب پیش میره و دیگه احتیاجی به باج دادن به سهون برای ابراز علاقه به دوستش نبود اما خب چیزی که یادش رفته بود این بود که اون پسر قدبلند چقدر بی شرفه!

ظاهرا سهون تصمیم قطعی برای به باد دادن ابروی دوستش گرفته بود... چون وقتی که بکهیون گفت قبول نمیکنه تهدیدش کرد که به لوهان همه چی رو میگه و به غلط کردن انداختش...

یه شلوارک مشکی و جذب که تا یه کم بالای زانوش بود پوشیده بود که داشت حسابی اذیتش میکرد و باعث میشد همش بخواد از پشت به خودش ور بره تا از بدنش فاصله اش بده. البته این هم از محبت های سهون بود که حتی براش لباس هم فرستاده بود...

به محض اینکه وارد سالن خونه شد صدای سوت زدن و نعره های تماشاچی های عذاب کشیدنش بالا رفت و باعث شد بخواد پاش رو تا زانو توی باسن گنده دوستش فرو ببره اما فقط خودداری کرد و سعی کرد کول به نظر برسه...اون ادمی نبود که جلوی یه مشت غریبه ضعف نشون بده ، در نتیجه جوری که انگار به تخمش نیست قراره وسط یه مشت روانی براشون قر بده و احتمالا فیلمش هم رو نت پخش شه با قدم های بلند رفت جمعیت!

سهون موفق شده بود حتی میله هم جور کنه و بکهیون نمیدونست چطور وسط سالن اون لعنتی رو کاشته اما براش همچین مهم هم نبود... سهون زیاد باهوش نبود اما تو بی شرف بازی همیشه پیشرو بود و هرکار ناممکنی ازش برمیومد!

یه نفس عمیق و حرصی کشید...هیچی مهم نبود... فقط قرار بود برقصه دیگه... مگه میخواست چی بشه... به درک اصلا کی میبینه...اون قبلا هم دست به خل و چل بازی های زیادی زده بود...

این جملات در واقع داشتن ارومش میکردن که وسط حرفش در خونه سهون باز شد و یکی که بکهیون اصلا و ابدا نمیخواست اونجا باشه خیلی خونسرد اومد تو و گند زد به همه ارامش نصفه نیمه ای که بکهیون به خودش تلقین کرده بود...

خب اگه این یه فیلم عاشقانه بود الان باید صداها اروم میشدن... نور ها کمرنگ میشدن... باد ارومی میوزید و بعد اون لعنتی میومد سمتش و خیلی دراماتیک یه مشت تو چونه سهون میکاشت و با انداختن کتش روی شونه بکهیون اون رو با خودش میبرد... اما خب این فیلم رمانتیک نبود... واقعیت تخمی بود!

در نتیجه چانیول فقط با ابروهای بالا رفته سر تا پای هیکلش رو برانداز کرد و بعد یه پوزخند گنده زد و رفت سمت یکی از مبلها که دقیق روبروی محل اعدام بکهیون بود و زارپی نشست روش.

بکهیون به زحمت سعی کرد قیافه اش حالت عادی بگیره و بدبخت ترین بدبخت عالم به نظر نیاد و رفت سمت میله...

😈°Karma Is a Bitch°😈 Where stories live. Discover now