♻️ •S 2: Chapter 20•♻️

4.6K 921 57
                                    

شاید اگه شرایط جور دیگه ای بود، لوهان تاحالا با اسید خودشو مست کرده بود...یا شایدم تو یه وانش با لبخند دراز کشیده بود...

چون حدود بیست دقیقه بود که یه گوشه ی پرت آپارتمان سهون که با خوش خیالی فکر کرده بود کسی محاله سمتش بیاد ، دقیقا وسط دوتا زوج که داشتن سکس میکردن گیر افتاده بود و دوتا صدای مختلف توی هر کدوم از گوش هاش به ترتیب فریاد میزدن" حروم زاده ی بی خایه چرا نمیتونی مثل آدم منو بکنی؟!" و "ددی داری نفس بیبی گرلتو بند میــاری". جمله ی دومی البته از دهن یه زن حدودا پنجاه ساله در میومد خطاب به پسری که لوهان میتونست سر تمام مواد شوینده ش شرط ببنده که هنوز دبیرستانش رو تموم نکرده بود... اما خب لوهان بیچاره پارتی بروی قهاری نبود که بدونه جاهای پرت خونه ها مکان امن محسوب نمیشن بلکه رسما جایی ان که زوج ها عین مگسی که دور شیرینی جمع میشه کشیده میشن به اون نقاط تا بتونن یه رابطه خر تو خر که احتمال بالایی داره روز بعد وقتی مستی از سرشون پریده بود به شدت ازش پشیمون شن رو رقم بزن...

اما خب، تو شرایطی که همین نیم ساعت پیش بهترین دوست احمقش رو نیمه هوش و با سر خونی برده بودن بیمارستان، زیاد نمیتونست رو قرمز بودن شرایطش تمرکز کنه...

فقط میتونست از نگرانی یکی یکی کرک و پرای ساق دستش رو بکنه و با نگاه غم زده و مظلومانه تو خودش مچاله تر بشه تا سهون بالاخره متوجهش بشه و بیاد از وسط اون ریتم های منظم و نامنظم تلمبه زدن بکشتش بیرون. چون "عمرا" دست نمیزد به بدنه عرق آلود و آغشته به سکسِ ملت... حتی برای نجات جونش... و پارت جالب قضیه هم این بود که یه کمی هم نگران دختر سمت چپی بود چون متوجه شده بود خیلی اصولی جلو نرفتن و امکان حامله شدنش زیاده...البته سمت راستی ها هم از کاندوم استفاده نکرده بودن اما طرف با اون سن محال بود حامله بشه... این فکرهای تخمی چی بود که همیشه میکرد؟

اون سهون بی شرف که نذاشته بود لوهان دنبال دوستش بره حالا کجا مرده بود؟

حس میکرد صدای موسیقی راک که از باند های کوچیک و بزرگ میزد بیرون، کل سئول رو برداشته بود و با وحشی بازی هایی که مهمون ها و دوست های سهون از اول مهمونی درآورده بودن، حدس میزد سهون اونقدر پولدار باشه که با دادن اجاره همه همسایه ها جاشون، دهنشون رو ببنده...البته اگه خودش یکی از اون همسایه ها بود الان پلیس داشت از دیوارهای خونه بالا میرفت چون هیچ میزان پولی نمیتونست لوهان رو راضی کنه انقدر بی شرفانه پا روی حقوق شهروندی و فرهنگ اپارتمان نشینی بذاره!

_هی اون لوهانه که ریختین رو سرش دارین همو میکنین؟!

_هی خودتم.. داشتی تو کلیسا... انجیل نمیخوندی که!

اونی که به گفته دوست دخترش خایه ی کردن نداشت، درحالی که قشنگ معلوم بود تا از حال رفتن فاصله زیادی نداره با لحن کشیده ای در جواب سهون که با چشمای گشاد شده به اون صحنه خیره شده بود گفت و باعث شد دوست دخترش هرهر بخنده.

😈°Karma Is a Bitch°😈 Where stories live. Discover now