😈 •S 1: Chapter 9•😈

3.7K 918 156
                                    

جدای محو هیکل بی عیب و نقصِ بکهیون شدن تو اون لحظه درک کردن فاز اون پسر کوچولوی روانی و نوچه هاش از توان چانیول خارج بود، اما بیشتر از همه اون دختر احمق رو درک نمیکرد!

یعنی در این حد تشنه خوابیدن با بکهیون بود که براش مهم نبود یه مشت پسر دست به خشتک دورشون حلقه زدن؟؟؟؟ این چه کوفتی بود یه مراسم سرخپوستی که توش سرپرست قبیله جلوی افرادش مرد میشه؟؟؟

چرا بکهیون حاضر شده بود جلوی این کثافت ها دست به این کار بزنه؟؟؟ مغز چانیولی که حتی فکر دید زدن دختره هم ازش نمیگذشت فقط روی این ثابت شده بود که نگاه همه اون اشغال های عوضی روی بدن بکهیون ازادنه بالا و پایین شده و معلوم نیست چه فکرایی هم کردن و عین احمق ها داشت فکر میکرد کاش میشد خیلی جنتلمن وار بپره تو کلاس و با یونیفرمش بدن بکهیون رو بپوشونه...

اما خب بکهیون پسر بود و مسلما حتی اگه در نظر میگرفت که به خاطر پارک چانیول بودنش نخواد خرخره اش رو بجوه باید به خاطر زیر سوال بردن شخصیتش به عنوان یه مرد خفه اش میکرد...

مرد ها که از این حرف ها با هم نداشتن و لخت جلوی هم چرخیدن باید طبیعی جلوه میکرد...اگرچه که چانیول تو وان اسید ریلکس کردن رو به لخت شدن جلوی بقیه ترجیح میداد...

افکار مسخره ای که تو سر چانیول جلو و عقب میشدن شاید تو شرایط دیگه ای باید خنده دار به نظر میرسیدن اما تو این لحظه واقعا حتی باعث نشدن چانیول یه لبخند نصفه نیمه بزنه... نگاهش روی بدن بکهیون خشک شده بود و این واقعیت که تو این شرایط کوفتی داشت حتی تحریک میشد هم باعث میشد بخواد زیر گریه بزنه... بکهیونش داشت یکی دیگه رو لمس میکرد و با یکی دیگه عشق بازی میکرد و چانیول عین یه احمق اونجا ایستاده بود و با دیدن بدنش داشت تحریک میشد...

حس میکرد از اتم اتم وجود خودش تو اون لحظه متنفره... دیگه چی باید میدید تا عقل بی استفاده و قلب احمقش به خودشون بیان؟؟؟

و لعنت چرا بکهیون باید انقدر زیبا میبود؟؟؟ پوست لطیف و روشنن و تمام انحناهای بدن کوچیکش انگار با دقت نقاشی شده بودن...یه وسیله شکنجه اختصاصی برای پارک چانیول بیچاره!

چون چانیول مطمئن بود مسلما همه با دیدن بدن بکهیون اینجوری تا مرز خون دماغ پیش نمیرن و شاید سایر پسرها انقدر در کف رنگ پوست بک یا انحناهای بدنش نباشن...

اب دهنش رو قورت داد و تصمیم گرفت همونجور که بی سر و صدا وسط این جهنم اومده بی صدا هم بره اما درست همون لحظه بکهیون تصمیم گرفت یهو اون عفریته رو روی میز بالا بکشه تا ظاهرا پوزیشن بهتری ایجاد کنه و این باعث شد چانیول یه ویوی کامل از باسنش و پشتش بگیره و ضربه چنان مهلک بود که کیفش از دستش رها شد و بعد از برخورد به زمین صدای گرومپ دراماتیکی توی راهروی خالی پیچید.

😈°Karma Is a Bitch°😈 Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin