"I love playing"

1.1K 263 47
                                    

جونگین به خونه رفت.

+مامان من رسیدممم.

£خوش اومدی پسرم ، لباستو عوض کن و بیا شام حاضره ، چرا دیر کردی؟ شب شده.

+با لیسا و نیل کافه بودیم.

€خوش اومدی پسرم.

+ممنونم بابا.

جونگین سر میز رفت : وااوو مامان چه کردی؟ چقدر چیزای خوشمزه...

£برای تو درستشون کردم ، به مناسبت سال تحصیلیه جدیدت.

+مامان من باید درمورد یه موضوع مهمی باهاتون حرف بزنم.

£ کنجکاو شدم ، تعریف کن.

پدر و مادر جونگین سر میز نشستن و به جونگین گوش دادن.

جونگین به یاد اتفاقات امروز افتاد.

فلش بک*

زنگ خورد و جونگین از کلاس بیرون رفت ، کریس بهش اشاره داد که کارش داره.

+بچه ها شما برید ، من یکم کار دارم.

: باشه مواظب باش.
: بای بای جونگ.

اکیپ جونگین رفتن و جونگین پیش کریس رفت.

+چیه چی شده؟

: بیا معامله کنیم.

جونگین عاشق بازی و معامله بود واسه همین با لبخند گفت : چه معامله ای ، خوشم اومد.

: میخوای من دست از سرت بردارم؟

+نه مشکلی با کارات ندارم ، من پسر بازی دوست دارم.

: اوه پس گی هستی.

+اره ، ولی بین خودمون بمونه ، دلم نمیخواد دیگران بدونن.

: اوکی به کسی نمیگم ، قول میدم ، میخوام که باهات بازی کنم ، از معامله هم خوشم میاد پس بیا بازی کنیم.

+باشه ، آممم بیا اینطوری باشه که...
تو یه شرط بذار اگر ببری ، هر کاری که بخوای میکنم ، ولی اگر من ببرم ، اکیپت مال من میشه و میشم رئیس اون اکیپ گُندت.
و تو هم میشی زیر دستم ، چطوره؟

: عالیه ، و اونچیزی که به من میدی چیه؟

+هر چیزی که بخوای ، چی میخوای؟

: یه سرویس کامل...
میدونی که چی میگم هاا؟!
سکس کامل ، ساک زدن و هرچیزی که به مغزت میرسه.

+شرط سختیه ولی...
قبول میکنم ، چون میدونم که میبرم...

: ببینیم ، مطمئنم که میبرم. خب حالا بازی رو شروع میکنیم ، خیلی ساده قبول کردی ولی هنوز چیزی که باید انجام بدی رو نمیدونی.

+هر چی باشه میبرم.

: بازی اینه ، تو باید مخ یکی از معلما رو بزنی.

𝚂𝚎𝚌𝚛𝚎𝚝 𝚕𝚒𝚏𝚎Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin