"strange dream"

825 210 53
                                    

گوشیش زنگ خورد ، بادیدن اسم مخاطبی که زنگ زده با دست به پیشونیش کوبید.
ساعت دوازده ظهر بود و قرا بود دیشب برگرده خونه.
گوشی رو جواب داد : الو مامان ببخشید من اومدم خونم خوابم برد.

£پسر... مُردم از نگرانی حالت خوبه؟

+خوبم مامان ، خیلی عذر میخوام.

£اشکال نداره ، حالا خونه چطوره؟

+خوبه ، درواقع عالیه.
من یکم دیگه میام خونه فردا باید برم کالج.

£ باشه پس خونه میبینمت.

+میبینمت.
گوشی رو قطع کرد و روی مبل گذاشت.
خب چیزی که واقعا این خونه کم داشت ، گل بود.
هیچ طبیعتی توی این خونه نبود همش تکنولوژی بود.

تصمیم گرفت بار بعدی که میاد به خونش چند تا گل بیاره و تو جاهای مختلف خونه بذاره.

سریع وسایلشو جمع کرد و از خونه خارج شد.
با یک تاکسی به خونش رفت و خیلی آروم وارد شد.

£خوش اومدی پسرم.

+ممنونم مامان ، بگو که ناهار داریم چون صبحونم نخوردم.

£ داریم عزیزم ، برو بشین سر میز خدمتکار برات میاره.
من غذا خوردم.

+باشه ممنون.
جونگین سر میز غذاخوری رفت و خیلی زود غذا روی میز براش چیده شد.
شروع کرد به خوردن و تا مرز خفگی خودشو پر کرد.
بعد از غذا با شکمِ پف کرده روی مبل خودشو ولو کرد و با گوشیش مشغول شد.

مامانش پیشش اومد و روی مبل نشست : بجای اینکه سرتو بکنی تو گوشی برو درس بخون ، یه جلسه رو غیبت کردی مثلا.

جونگین بدون مخالفت گوشیشو روی مبل رها کرد و به اتاقش رفت ، واقعا باید یکم درس میخوند تا درسی که غیبت کرده عقب نمونه.

درس های جلسه ی قبلو مرور کرد ، درس هایی که احتمالا داده شده بود رو هم خوند و مطمئن شد که سطر به سطر قسمتی که غیبت کرده رو حفظه.
یکم با گوشیش ور رفت و بعد سروقت کامپیوترش رفت ، برای استراحت یکم عکسای قدیمیه خودشو با پدرو مادرشو نگاه کرد.
یه پوشه پیدا کرد به اسم fucking sexy.
بازش که کرد عکساش با دوست پسرای سابقش آشکار شد.
تقریبا ده دوازده تا پسر بودن که جونگین باهاشون عکس داشت.
تو هر عکس به طور مسخره ای سوار یه پسرِ بی نهایت جذاب بود.
تو بعضی عکسا هم پسرا سوارش بودن.
توهمه ی عکسا یه نقطه ی مشترک وجود داشت ، جونگین تو همشون میخندید ولی نه خنده ای که ازعشق باشه...
خنده ای به خاطر تفریح و هرزه بازی بود...
خب طبیعتاً عکسا مال جونگینی بود که معتقده عاشق نمیشه ، پس تمام عکسا میشن پر از خنده هایی از سرِخوشی.
خوشی هایی که عشق توشون جایی نداره.

پوشه رو زیر و رو کرد ، شاید قرار بود یه پوشه ی جدید به دسکتاپ کامپیوتر اضافه بشه.
به اسم‌ icy master ، یه پوشه ی مناسب برای استاد یخی.
اینجوری طوری جلوه داده میشد که انگار سهون اربابشه ، به هر حال اون مثل یه ارباب رفتار میکرد که جونگین امیدوار بود توی سکس اینجوری نباشه.

𝚂𝚎𝚌𝚛𝚎𝚝 𝚕𝚒𝚏𝚎Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ