"gay bar"

817 202 62
                                    

+استاد... من... قاطیه یه...

گوشیه سهون زنگ خورد و حرف جونگینو قطع کرد.
جونگین چشماشو به هم فشرد ، نتونست جملشو کامل کنه.
سهون عذر خواهی کرد و تلفنشو جواب داد ، بعد از چند دقیقه صحبت کردن با مخاطبش که گویا چانیول بود تماس رو قطع کرد.

_خب جونگین ، داشتی یه چیزی میگفتی.

جونگین از حرفی که قرار بود بزنه پیشاپیش پشیمون شده بود.
نمیتونست همچین چیزی رو بگه ، بگه که قاطیه یه بازیه کثیفی مثل این شده.
چی میخواست بگه؟!
بگه من یه بازی رو شروع کردم که توش یا باید زیر تو بخوابم یا زیر کریس؟
هیچ احمقی با خودش اینجوری بازی نمیکرد!

تصمیم به انکار گرفت ، راه کاری بهتر از این پیدا نکرد ، شاید بهتر بود استادش هیچوقت این حقیقتو نمیفهمید ، کاش میشد بتونه این حقیقتو تو عمیق ترین گودال جهان دفن کنه : چیز مهمی نبود استاد ، مشکلی نیست.

_مطمئنی؟

+مطمئنم استاد.

سهون سرتکون داد سمت در خونه رفت.
سهون دستشو دراز کرد و گفت : پس تو کالج میبینمت.

جونگین بلافاصله دست سهونو گرفت و لبخند زد : میبینمتون.

جونگین بعد از رفتن سهون درو بست و به در تکیه داد : من یه احمقم که قاطیه بد بازی شدم ، و این بازی قرار نیست با گول زدن اوه سهون تموم شه ، این بازی رو با کریس تموم میکنم.
نمیذارم بخاطر بی عقلیه من با احساس اون بازی بشه حتی شده مجبور شم بخاطرش با کریس بخوابم.

سمت اتاقش رفت و لباس عوض کرد ، باید خیلی سریع پیش شیومین میرفت و باهاش حرف میزد.
سریع از خونه خارج شد و سمت خونه ی شیومین رفت.
بهتر بود راجب مسائل اخیر با بهترین دوستش حرف میزد تا یکم آروم بشه یا ره حل بهتری پیدا کنه.
حداقل باید یه مشورت از دوستش میگرفت ، هرچند که اون اصلا اهل مشورت با دیگران نبود و یه کله فقط جلو میرفت.

در واقع جونگین به نظر دیگران هیچ اهمیتی نمیداد!
اما الان...
واقعا به صحبت کردن نیاز داشت.

با زنگ زدن به موبایلش مطمئن شد که خونست.
به خونه که رسید در زد و شیومین با حالت خوابالویی درو باز کرد.

جونگین بدون حرف زدن شیومینو هل داد و وارد خونه شد.
: چت شده تو؟

+شیو فکرم مشغوله ، خیلی خیلی مشغوله.

: چه مشکلی پیش اومده بازم؟
شیومین در خونه روبست و همراه جونگین روی مبل بزرگ لم داد.

𝚂𝚎𝚌𝚛𝚎𝚝 𝚕𝚒𝚏𝚎Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon