"dark choco"

885 187 128
                                    

سهون پوزخندی زد و به جونگین چسبید ، دستشو پشت کمر جونگین گذاشت و پایین تنشونو بهم فشرد : بلایی سرت میارم که هم بهت خوش بگذره هم درد بکشی...

جونگین آب دهنشو قورت داد و تو چشمای سهون خیره شد.
ردی از شیطنت کل چشماشو پوشونده بود.

+ن...نباید بریم؟

_حالا که گیرت انداختم اینو میگی؟

جونگین ساکت شد و هیچی نگفت.
سهون لبشو به صورت جونگین نزدیک کرد و بوسه ی سبکی روی گونه ی جونگین گذاشت.

_یه کار ناتموم داریم جونگین!

لبشو تا خط فک و گردن جونگین کشید و بوسه های تند و پشت سرهم گذاشت.
جونگین چشماشو بسته بود و پلکاشو روی هم فشار میداد.
سهون میخواست به این وضعش بخنده ولی از یه طرف هم دلش واسه این استرس جونگین میسوخت.

خوب بود اگر جونگین یکم دستش بیاد که با کی طرفه‌.
پوزخندی زد : خب...بگو ببینم شکلات.
تو تختم به شیرینیه الانی؟
یا دارک میشی؟

جونگین نمیتونست تو چشمای سهون نگاه کنه ، برای همین سهون با قرار دادن انگشتش زیر چونش اونو با خودش چشم تو چشم کرد.
_بگو!

جونگین با شرم گفت : نمی...نمیدونم.

_خب بذار بهت نشون بدم تو تخت چطوری هستی!

جونگین آروم زمزمه کرد : می...میخوای چیکار کنی؟

سهون گوشه ی تیشرت جونگینو گرفت و بالا کشیدش : بیا ازین شروع کنیم.

با یکم زحمت و کلنجار موفق شد تیشرت جونگینو از تنش بیرون بکشه.
بوسه های پشت سرهمی روی گردن جونگین گذاشت ولی اصلا کافی نبود امروز کمی بیشتر از چند تا مارک و بوسه میخواست.
جونگینو سمت تخت برد و با کمک دستای خودش اونو روی تخت خوابوند.
جونگین استرس داشت ولی سعی میکرد خودشو دستپاچه و بی جنبه نشون نده.

با خوابیدن جونگین روی تخت سهون چهار دستو پا روی تخت خزید و روی جونگین خیمه زد.
با از نظر گذروندن کل بدن خوشرنگه پسر شکلاتیش ، لبشو به سینه ی جونگین رسوند و دور تا دور نیپلشو بوسید.

جونگین دستشو بالا برد و با فرو بردنش داخل موهای سهون سعی کرد با استاد جذابش همراهی کنه.

به دقیقه نکشیده بود که سهون کل بالا تنه ی جونگینو غرق در بوسه کرده بود.
دلش نمیخواست الان هیچ کاری با جونگین بکنه پس بدن پسر لخت رو تو بغلش گرفت و دم گوشش زمزمه کرد : ساعت پنج ازینجا ببرمت خونه ی خودم؟
شبو پیش من میمونی شکلات؟

𝚂𝚎𝚌𝚛𝚎𝚝 𝚕𝚒𝚏𝚎Where stories live. Discover now