Part7

12.6K 1.6K 100
                                    

جونگ‌کوک با تعجب به خودکاری که تهیونگ توی دستش گذاشته بود خیره شده بود.

-ام... امضا کنم؟

-امضاش کن!

-چ..چرا..انقدر... انقدر یهویی تصمیم گرفتی؟

-برای این‌که نتونی انقدر راحت قانون‌هام رو نادیده بگیری!

جونگ‌کوک دوباره متنِ روی کاغذها رو خوند.
آخر همه‌ی قانون‌ها، این‌که بعدا می‌تونن قانون‌های جدید اضافه کنن هم نوشته شده بود.

تهیونگ به‌زور از جونگ‌کوک حرف کشیده بود و بهش گفته بود اون چه پیشنهادهایی داره.
و جونگ‌کوک با گیجیِ تمام، فقط گفت که رابطه‌ی دردناک نمی‌خواد.
تهیونگ هم بهش قول داد که غیر از تنبیه‌هاش، هیچ چیزی قرار نیست دردناک باشه.

و حالا جونگ‌کوک خودکار به دست به برگه‌های روی میز خیره شده بود.

" قانون شماره‌ی یک: بدون اجازه‌ی ددی حق نداری از خونه بیرون بری.
قانون دو: حتی وقتی می‌خوای وارد حیاط بشی، باید از ددی اجازه بگیری.
قانون سه: در طول این رابطه و تا وقتی که با رضایت هر دو طرف، قرارداد فسخ بشه، حق نداری با کسی رابطه داشته باشی.
قانون شماره چهار: حق آسیب‌رسوندن به بدن خودت رو نداری و فقط ددی می‌تونه بهت آسیب بزنه.
قانون پنجم: حق خودارضایی هم نداری، مگر این‌که ددی بهت اجازه بده.
قانون ششم: حق پوشیدن لباس‌های تنگ یا باز رو غیر از توی اتاق ددی و خودت نداری."

همه‌ی قانون‌ها رو برای چندمین بار خوند.
و قانون اخر...
جونگ‌کوک هربار نگاه‌اش روی آخرین قانونشون می‌موند و با خودش فکر می‌کرد کا چرا... ؟

-چ...چرا؟

-چی چرا؟

-قانون آخر...

تهیونگ پوزخندی زد و قانون آخر رو برای جونگ کوک خوند:

-حق بوسیدن ددیت رو نداری. منظورت اینه؟

جونگ‌کوک سرش رو برای تایید تکون داد.

-فکر می‌کنم بین اون قانون‌های لعنتی، استفاده از کلمات هم ذکر شده بود، بیبی بوی سرکش!

-ب..بله. منظورم همون بود.

-خوبه. خب باید بگم که... فقط از این کار خوشم نمیاد. چیه نکنه تو دوسش داری؟

+نه... فقط این‌که اولین رابطه‌ام رو ازم بگیری ولی اولین بوسم رو نه؟ یه‌کم عجیب به‌نظر میاد. فقط همین!

-امضاش کن بیبی بوی.

تهیونگ با پوزخند گفت و جونگ‌کوک بالاخره اون برگه رو امضا کرد.
و بلافاصله بعدش رو تخت پرت شد و به تهیونگی که پوزخندزنان زانوش رو روی تخت قرار داد، خیره شد.
با اون بالا تنه‌ی برهنه‌ی برنزه و موهای بلندش که برای ناهار بسته بودشون، حالا باز شده بودن و روی صورتش پخش شده بودن.
لباس‌های جونگ‌کوک رو کاملا از تنش در آورد.
تهیونگ با دستبند، دست‌های جونگ‌کوک رو به تاج تخت بست و بعد از بستنِ پاهاش با پابند، زانوش رو روی تخت جابه جا کرد و شمعی رو برداشت.

My Horny Omega [Vkook]Where stories live. Discover now