Part8

12.5K 1.6K 169
                                    

آخرین ضربه رو با دست‌هاش روی باسن امگا فرود آورد و پوزخندی به قرمزیِ باسن پسر زد.
جونگ‌کوک رو روی تخت خوابوند و یکی از شلاق‌هاش رو برداشت.

- قرار بود پسر خوبی باشی؛ اما این‌طور نبود، درسته؟

- د..درسته.

تهیونگ، اولین ضربه رو روی پوست نرم شکم امگا فرود آورد و پسر کوچیک‌تر از درد توی خودش جمع شد.
ضربه‌ی بعدی رو به کمرش زد و با لحن سردش بین ناله‌های امگا گفت:

- تکون نخور! ده تا ضربه...

جونگ‌کوک به ملافه‌ی روی تخت چنگ زد و سعی کرد تکون نخوره.
بالاخره شلاق رو گوشه‌ای پرت کرد و دستی بین موهای بلندش کشید.

- آفرین بیبی. این دفعه پسر خوبی بودی! نظرت چیه جایزه‌ات رو ازم بگیری؟

تهیونگ روی تخت نشست و به جونگ‌کوک اشاره کرد تا نزدیکش بشه.
وقتی امگا بین پاهاش نشست، کمربندش رو باز کرد و عضوش رو که حالا سخت شده بود رو، روی لب‌های پسر کشید.

-ومطمئنم از منم مشتاق‌تری تا مزه‌اش کنی!

امگا، زبونش رو روی عضو آلفا کشید و کم‌کم تمامش رو وارد دهنش کرد.
تهیونگ که بیشتر از این نمی‌تونست تحمل کنه، امگا رو روی تخت کشید و شلوارِ خودش رو گوشه‌ای انداخت.
امگا رو به پهلو خوابوند و پای راستش رو روی شونه‌ی خودش قرار داد.
یکی از انگشت‌هاش رو روی حفره‌ی امگا کشید و لب زد:
- به لطف ویبراتور و انگشت‌های ددیت، گشاد شده بیبی. راحت می‌تونم کارم رو شروع کنم. بدون وقت تلف‌کردن.

- آه ددی... زود باش!

تهیونگ، بلافاصله عضوش رو وارد امگا کرد و با سرعت شروع کرد به ضربه زدن

جونگ‌کوک بدون وقفه ناله می‌کرد و اسم آلفا رو میون ناله‌هاش می‌گفت

- با این که... این‌قدر بفاکت دادم... باز هم برای دیکم تنگی!

تهیونگ بین ضربه زدن هاش گفت و پوزخندی زد

تهیونگ، امگا رو روی چهار دست و پاهاش نشوند و دوباره واردش شد.
دستش رو روی پهلوهای امگا گذاشت و بین ناله‌هاشون گفت:

- تا کجا حسش می‌‌کنی بیبی، هوم؟

جونگ‌کوک به‌ سختی دستش رو حرکت داد و دست آلفا رو گرفت و روی شکمش گذاشت:

- اینجا... ددی.

تهیونگ، تک‌خندی زد و با دستش که روی شکم جونگ‌کوک قرار گرفته بود، اون رو بلند کرد و روی زانوهاش نشوندش.
رینگ رو از دور عضو امگا باز کرد و شروع کرد به پمپ‌کردنش.
صدای ناله‌های جونگ‌کوک بیشتر شده بود و تهیونگ هم به اوج نزدیک بود.
جونگ‌کوک بالاخره توی دست‌های تهیونگ ارضا شد؛ اما تهیونگ همچنان با سرعت توی امگا می‌کوبید و گاهی با صدای بم و خشدارش کنار گوش امگا ناله می‌کرد.

My Horny Omega [Vkook]Where stories live. Discover now