Part17

10K 1.7K 498
                                    


تهیونگ در اتاق رو محکم بست که باعث شد صدای بلندش توی خونه بپیچه

جونگ کوک که روی زمین افتاده بود با ترس نگاهی به تهیونگ که تمام حرکاتش عصبانیتش رو نشون میدادن نگاه کرد

+د...ددی...

-خفه شو!

با بلند شدن فریاد تهیونگ، از ترس توی جاش لرزید

تهیونگ کنارش زانو زد

-بهت قانونامو گفته بودم!

+ددی... من متاسفم...

تهیونگ دوباره ایستاد و بعد از اینکه کمربندش رو باز کرد و توی دستاش گرفت لب زد

-که اینطور... حالا بهم بگو برای کی اون لباسارو پوشیده بودی؟

جونگ کوک که حالا بیشتر ترسیده بود، کمی خودش رو عقب کشید

تهیونگ ضربه محکمی با کمربند نزدیک به امگا، به زمین زد

-برای کی اون لباسارو پوشیده بودی؟

ضربه بعدی رو روی پاهای امگا زد اما با دیدن اینکه امگا جیغی کشید و با ترس ازش فاصله گرفت روی زمین، مقابل امگا زانو زد و یقه پیرهن سفیدش رو توی مشتاش گرفت

-دوست داشتی برای بقیه هم هرزگی کنی؟ اگه انقدر دوسش داری خودم بهشون تقدیمت میکنم

جونگ کوک سرش رو به دو طرف تکون داد و بیشتر هق هق کرد

-چیه؟ چرا اینطوری گریه میکنی؟ انقدر ازم میترسی؟ اگه انقدر ازم میترسی پس چرا اون لباسو پوشیدی؟ ها؟!

جونگ کوک به صورت تهیونگ که فاصله کمی با صورتش داشت انداخت

+بهم توجه نمیکردی... فکر کردم اینطوری... دوباره میای سمتم

دوباره هق هقی کرد و دستاش رو روی بازو های تهیونگ گذاشت و با فرو بردن سرش توی گردن آلفا چشماش رو بست و به گریش ادامه داد

+برای تو پوشیدمش...

تهیونگ پوف کلافه ای کشید و به دیوار سفید رو به روش خیره شد

چند دقیقه توی سکوت گذشت

اما با شنیدن صدای خنده جونگ کوک، آلفا با تعجب پنهانی بهش نگاه کرد

جونگ کوک کمی از آلفا فاصله گرفت و با لبخند بزرگی که با اشک هاش و چشم های سرخش تفاوت زیادی داشت گفت

+ولی خب... حداقلش اینه که فعلا نمیتونم همچین چیزی بپوشم درسته؟

تهیونگ با اخمی که از تعجب بوجود اومده بود به امگا نگاه کرد

جونگ کوک به رون های سفیدش اشاره کرد و نگاه تهیونگ بهشون کشیده شد

رد قرمز کمربند که رو به کبودی میرفت روی هردو رون هاش بوجود اومده بود و بدجوری توی ذوق میزد

My Horny Omega [Vkook]Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum