Part18

9.8K 1.6K 257
                                    

تقه‌ای به در حموم خورد و باعث شد سر جونگ کوک سریعا بالا بیاد و آروم آروم به در حموم نزدیک بشه

-منم... در و باز کن

جونگ کوک در حموم رو باز کرد و به به تهیونگ که به سمتش میومد نگاه کرد

-دلت برام تنگ شده بود؟

با پوزخند گفت و به امگا کمک کرد تا از حموم خارج بشه

****

جیمین روی تراس ایستاده بود و از دور به برادر و مسترش نگاه میکرد که توی حیاط مشغول حرف زدن بودن

یک ساعت پیش کاملا اتفاقی حرف های هیونگش و یونگی رو شنیده بود...

خب اونا شب باهم قرار داشتن...

جیمین سعی میکرد با این فکر که یونگی نوبتی باهاشون میخواد قرار بزارع، خودشو آروم کنه

نفهمید چقدر توی فکر فرو رفته بود اما با حس دستی که روی شونش قرار گرفت، با سرعت به عقب برگشت

÷چندبار صدات زدم... به چی فکر میکنی؟

__معذرت میخوام مستر چیزی شده؟

÷نه... منو هوسوک امشب یه کار مهم داریم میریم بیرون...

__کار مهم؟ چه کاری مستر؟

÷مربوط به کارمون میشه... چیز مهمی نیست.

جیمین لبخند شیرین اما مصنوعی میزنه:

__شب منتظرتون باشم با هم شام بخوریم؟

یونگی کمی فکر کرد و در آخر لب زد:

÷آره

****

تهیونگ دستاش رو روی کمر باریک امگا قرار داد و سرعت ضربه هاش رو بیشتر کرد

+اههه ددی...

-تو خودتی لمس کردی بیبی... بگو چطوری تنبیهت کنم؟

+ددی... تو میتونی... تا صبح بفاکم بدی

تهیونگ اسپنک محکمی به بوت امگا زد

-اینکه تا صبح بفاکت بدم برات تنبیهِ امگا؟؟

جونگ کوک جوابی نداد و فقط به ناله کردنش ادامه داد

چندین بار سکس کرده بودن اما هر بار بیشتر میخواست

-من... فردا شب قراره یکار مهم انجام بدم... اما تو داری انرژیمو از بین میبری! تا کی میخوای انقدر هات ازم بخوای بیشتر بهت بدم؟

جونگ کوک ناله ای کرد و دستش رو روی بازوی آلفا گذاشت

****

ساعت از 12 گذشته بود و جیمین با کلافگی نگاهش بین میز شام و پنجره، در گردش بود.

چند ساعت دیگه هم صبر کرد و در آخر ساعت تقریبا 2 بود که صدای ماشینی که وارد حیاط شده بود رو شنید

My Horny Omega [Vkook]Where stories live. Discover now