Part29

8.2K 1.5K 417
                                    


آقای جئون بعد از حدودا 5 دقیقه سکوت، نفس عمیقی کشید و با لحنی که سعی میکرد هم عصبی نباشه و هم قانع کننده باشه گفت:

__همراه من میای...

جونگ کوک نگاهش رو پدرش بود و همچنان سکوت کرده بود

آقای جئون که کم کم داشت نگران حال پسرش میشد، گفت:

__لازم نیست خودتو انقدر ناراحت کنی... فکر میکنم تو زندگی هر امگایی یه آلفای عوضی پیدا میشه درسته؟

آقای جئون کلی تلاش کرد تا بتونه حرفی به پسرش بزنه تا آرومش کنه...

جونگ کوک با صدایی که بزور شنیده میشد بالاخره بحرف اومد:

+شما... ا..از کجا میدونید؟

__چیو از کجا میدونم؟

+از کجا... مطمئنی که... اون ازم استفاده کرده؟

آقای جئون کلافه به پشتی صندلی تکیه داد و بعد از اینکه کمی با نفس های عمیقش خودش رو آروم کرد، دوباره به جلو خم شد و شروع به توضیح کرد:

__اینطور که مشخصه اون پسر و پدرش هردو از من متنفرن... من آدم خوبی نیستم اما آدم بده‌ی این ماجرا هم نیستم!
یسری شایعه پخش شده بود یمدت... اینکه تو پیش اونایی. آدم فرستادم تو عمارتش اما چیزی نتونستم بفهمم. این قضیه همینطور گذشت تا اینکه پارک بهم زنگ زد و گفت برم پیشش. بهم گفت اگه باهاش معامله نکنم به همه میگه من یه پسر دیگه داشتم. بعد از اینکه اوردمت اینجا به افرادم گفتم درباره همه چیز تحقیق کنن و اونا هم فهمیدن ماجرا چیه!

به این قسمت که رسید باز هم نفس عمیقی کشید و نگاهش رو از چشم های پسرش گرفت

نگاه جونگ کوک در عین غمگین بودن، بنظر امیدوار هم میومدن

انگار دنبال کوچیکترین نشونه‌ای بود که با هیجان از خودش و اون آلفا دفاع کنه و بگه "دیدید حق با شما نبود؟ اون همچین کاری با من نمیکنه!"...

آقای جئون ادامه داد:

__اون پسره نمیدونم چطور باهات آشنا شد... ولی مثل اینکه وقتی فهمیده تو پسر منی ازت استفاده کرده! و در آخر به همون عوضی فروختت! فقط برای اینکه به خواسته هاش برسه. نمیدونم قصدش چی بود اما به احتمال زیاد میخواسته با این موضوع ازم باج بگیره یا منو تحت فشار بزاره. شایدم میخواسته من لو برم و انتقامش رو بگیره یا به پدرش ثابت کنه بالاخره تونسته منو شکست بده! بهرحال بیا فراموشش کنیم! همه چیزو... میگردی خونه و من کم کم همه چیزو به بقیه میگم... و برای همه چیز... م...متاسفم

آقای جئون به پسرش که سرش رو پائین انداخته بود نگاه کرد

کنار پسرش نشست و دستش رو روی شونه‌ی پسرش گذاشت

با نشستن نگاه جونگ کوک روش، لبخند اطمینان بخشی بهش زد

*****

My Horny Omega [Vkook]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin