Part28

8.2K 1.5K 419
                                    


تهیونگ نگاه عصبیشو به یونگی داد که انگشت هاش رو با سرعت روی کیبورد میکوبید

هیونجین هم که مثل یونگی استرس داشت نگاهش بین مانیتور و دست های یونگی در گردش بود

*****

جونگ کوک که دیگه مطمئن شده بود کارش تمومه نتونست خودشو کنترل کنه و هق هق هاش توسط مرد میانسال شنیده شدن...

+ولمکن... خواهش... خواهش میکنم!

دست های مرد سمت کمربند شلوار خودش رفت که با ورود یکی از بادیگارد ها از حرکت ایستاد

__چخبر شده؟

بادیگارد با نفس نفس به حرف اومد:

__قربان متاسفم مزاحم شدم اما دوربین ها‌ی ساختمون هک شدن... ممکنه خطرناک باشه! باید زودتر بیاید!

مرد عصبی از امگای ترسیده فاصله گرفت و همونطور که سمت درب خروجی میرفت گفت:

__اسمت چی بود؟

با نگرفتن جوابی از جونگ کوک سریع سمتش برگشت که امگا از ترس سریع به حرف اومد:

+ج..جونگ کوک جونگ کوک!!

__فامیلیت؟

+ج...جئون...

مرد کمی مکث کرد و از اتاق خارج شد

__جئون جونگ کوک؟! یعنی... امکان نداره که اون شایعه کوفتی درست باشه! واو... برو در موردش تحقیق کن! تا امشب میخوام همه چیو بفهمم

__فهمیدم قربان...

******

-چیکار کردی؟ این جزو نقشه نبود!

یونگی بعد از اینکه نفس عمیقی کشید نگاه کوتاهی به تهیونگ انداخت:

÷اولن که اینکه به اون امگای بیچاره تجاوز نشه هیچ تغیری توی نقشت ایجاد نمیکنه! درضمن.‌.. تورو نمیدونم اما من باید تا اخرش پای این سیستم بشینمو به ناله های پسر بیچاره ای که بهش تجاوز میشه گوش بدم! پس جلوی این اتفاق رو گرفتم رئیس!

هیونجین ضربه ای به شونه‌ی بتا زد:

__خیلی خفن بود ایول!

یونگی محکم هیونجین رو هول داد و با اخم داد زد:

÷به من دست نزن عوضی!

__خیله خب حرص نخور!

*******

یک روز بعد...

آقای جئون با ناباوری و استرس تکخندی زد:

__داری بهم میگی اگه بهت باج ندم به همه میگی یه پسر امگا دارم؟؟؟

آقای پارک پوزخندی زد:

__یه پسر امگا که از همه مخفیش کردی!!

__چی میخوای؟

پارک کمی از قهوه‌اش رو نوشید و با لبخندی که زیادی برای آقای جئون رو عصاب بود بحرف اومد:

My Horny Omega [Vkook]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt