15 : ـآبی اندوهگینـ

3.4K 878 301
                                    

*کاور عکسِ پرنده ی چشم آبیمونه :)

با رسیدن به مجتمع چهارطبقه ای که سوییت تهیونگ دقیقا توی چهارمین طبقه‌ش قرار داشت ماشین رو متوقف کرد.

تهیونگ بی هیچ حرفی از ماشین پیاده شد و بعد از وارد کردن رمز مجتمع وارد شد.

جونگکوک تردید داشت که به دنبالش بره یا نه؟ که الان تنهایی برای همسرش بهتر بود یا اینکه تنها نباشه؟ نظری نداشت اما درمورد خودش میتونست بگه به هیچوجه دلش نمیخواد تهیونگ رو تنها بزاره، شایدم دلش نمیخواد خودش تنها بمونه، اما بهرحال ترجیح دادن قبل از اینکه پشت سر پسرکوچیکتر به سوییتش بره یکم توی ماشین بمونه و خودش جمع و جور کنه و از طرفی بهش زمان بده.

دکمه ی طبقه چهارم رو فشار داد و بعد از بسته شدن در آسانسور به چهره ی رنگ پریده و بینی سرخش خیره موند.
"تو کی هستی؟"

خودش رو نمیشناخت.

"اگه حافظت رو از دست نمیدادی تا کی قرار بود یه آدم دیگه باشی؟"

"چطور دلت اومد من و آرزو های منو دور بندازی؟"

"بخاطر چی ؟"

"تو کی هستی تهیونگ؟"

انعکاس توی آیینه سکوت کرد، هیچ جوابی نداشت اون هم ازش سوال مشابه ای رو پرسید، مثل خودش. تو کی هستی؟

با باز شدن در نگاهش رو از مرد فروریخته ی درون آیینه گرفت و از آسانسور خارج شد.

رمز در رو وارد کرد و طبق عادت دستش سمت راست دیوار برد تا چراغ رو روشن کنه، اما مثل اینکه این سوییت مدت زیادی رو توی تنهایی به سر برده، انقدری که سهمیه برقش قطع بشه و فضای اتاق به اندازه ی قطب جنوب سرد.

نور نارنجی غروبی که رو به شب میرفت، کمی فضای اتاق رو روشن میکرد.

نگاهش رو به تک تک جزئیات اتاق دوخت و اول از همه به دیوار آرزوهاش.

دیواری که پر بود از عکس های اِدی هالن، جدیدترین مدل های هوندا، گیتار امریکن الکترونیک محبوبش، عکس صدهزار یورویی های خوشرنگ سبز..

ولی دیوار آرزوهاش یک فرق بزرگ با گذشته داشت، تک تک اون عکس ها با ماژیک آبی پررنگی خط خطی شده بودن..
آبی ای که از نظر تهیونگ توی اون لحظه بدرنگ ترین جوهر دنیا بنظر اومد، چون خطی روی آرزوهای بزرگش و رویاهایی کشیده بود که دلیل نفس کشیدن اون پسر بودن.

جلو رفت و اینبار نزدیک تر به دیوار ایستاد و با انگشت یخ زده از سرماش جوهر آبی رنگی که روی عکس موتور هوندای مورد علاقه اش کشیده شده بود رو لمس کرد.

تنها چند عکس کوچیک روی اون دیوار از حمله ی جوهر آبی نجات پیدا کرده بود..

دستش رو اروم از روی عکس های گیتار مشکی،ادوارد هالنی که دیوانه وارد گیتار مینواخت و موتور هوندای مشکی رنگ رد کرد و به تک عکس کوچیکی رسید که بهش لبخند میزد.

Back to Blue Side | BTBS | KookvWhere stories live. Discover now