2

2.1K 187 8
                                    

وارد اتاق شدن و احترام نظامی به جانسون گذاشتن
باید آماده میشدن

جانسون: خب امیدوارم کلاس هایی که براتون گذاشته شد مفید بوده باشه

ته: بله قربان ما موارد لازم رو یاد گرفتیم و الان بادین با تراشه کار کنیم

جانسون: بسیار خب بنشیند

روی صندلی های داخل اتاق جا گرفتن و منتظر شدن ، بعد از حدود پنج دقیقه پیره مردی وارد اتاق شد

به احترام پیر مرد بلند شدن و دوباره نشستن و پیر مرد سری براشون تکون داد

جانسون: خب از اونجا که ما با یه هیولا رو به رو هستیم متاسفانه نمی تونیم برای شما سه نفر ردیاب بزاریم
اما شما می تونید برای ما اطلاعات بفرستید

مکثی کرد و دوباره ادامه داد

جانسون: ایشون تراشه کوچکی رو توی دندون عقل شما کار میزارن ، این تراشه مثل تلگراف های قدیمی عمل می‌کنه و کلاس های که شما در باره تلگراف و نحوه پیام رسانیش گذروندین به این خاطر بوده

یونگی: یعنی ما با کوبوندن دندون هامون با الگوی خاصی می تونیم تلگراف بفرستیم ؟

جانسون: درسته این مافیای جدید خیلی باهوشه پس ما نمی تونیم از راه موبایل یا لپ تاپ در تماس باشیم

جنی: مفهونه قربان

جانسون: اولویت ما جون شما سه نفر هست ، هر وقت احساس کردین جونتون تو خطره بی درنگ برگردید حتی اگر تو یک قدمی دستگیری این هیولا بودید

ته: چرا همش میگید هیولا ؟ یعنی اینقدر خطرناکه ؟

جانسون: دنبالم بیاید

همراه جانسون از اتاق خارج شدن و پشت سرش به راه افتادن ، وادر بخش پزشکی اداره و بعد بخش سرد خونه شدن

مامور سرد خونه احترامی به جانسون گذاشت و بعد از اون وارد اتاق جنازه ها شدن

رزیدنتی که اونجا بود به سمتشون اومد

& کمکی این بر میاد قربان

جانسون: جنازه شماره 727 لطفا

& اوه بله

رزیدنت جنازه رو بیرون کشید و بعدش رفت بیرون ، جانسون ملافه روی جنازه رو برداشت و این همزمان شد به عقب رفتن اون سه نفر

انگار با چنگ صورته چناره رو ریش ریش کرده بودن ، یکی از شونه های جنازه نبود و از دست هاش جر استخون سفید چیزی نمونده بود و در آخر پاهاش از زانو قطع بود

جانسون: یه هیولا که بر چندتا هیولای دیگه فرمانروایی میکنه

جنی: این .... این خیلی افتضاحه

جانسون: توی 40 سال سابقه خدمتم اولین باره همچین چیزی رو می بینم

ته: این خیلی .... خیلی

THE BABY POLICE [Kookv]Where stories live. Discover now