20

1.9K 120 0
                                    

به آرومی از جت پیاده شدن
برای ماه عسل به جزیره ای که مالکش جونگکوک بود اومده بودن

یه جزیره ساکت و آروم و صد البته زیبا و دلنشین

وارد سالن بالای ویلا شدن که جونگکوک کلید برق رو فشار داد

ویلا روشن شد و تهیونگ محو دکور آبی و سفید ویلا شد ، واقعا آرامش بخش و زیبا بود

از پشت توسط جونگکوک بغل گرفته شد

کوک: اینجا رو دوست داری نفس ؟

در حالی که عطر شیرین تهیونگ رو نفس می کشید زمزمه کرد

ته: خیلی قشنگه کوکی

کوک: فدای کوکی گفتنات بشم من توله

و بوسه محکمی روی گردنش نشوند ، دستش رو پشت کمر تهیونگ گذاشت و به سمت راهرو اتاق ها هدایتش کرد

آخرین اتاق ، اتاق شون بود که دکور مشکی و خاکستری و کرم داشت و به زیبایی دو رنگ باهم ترکیب شده بودن

جونگکوک محو تهیونگ بود و البته دودل ؟

دودل بود که آیا تهیونگ می خواد با هم یکی بشن یا نه ؟

قبول ازدواج صرفا بر این معنا نبود که بخواد با هم یکی هم بشن

کوک: تهیونگ

ته: جانم ؟

به سمتش برگشت و منتظر نگاهش کرد ، جونگکوک خیره به چشم های براقش بود

چشم های براق تهیونگ حواسش رو ازش گرفت و مسخش کرد اما با حرکت بعدی تهیونگ چشم هاش رنگ تعجب گرفتن

تهیونگ جلو و اومد و لب های جونگکوک رو بوسید و عقب کشید

ته: جونگکوک تو اجازه اش رو داری

با صدای آرومی جواب سوال جونگکوک رو داد ، سوالی که هیچ وقت پرسیده نشد

جونگکوک دستش رو یک طرف صورت تهیونگ گذاشت و گونه تپلش رو نوازش کرد

کوک: مطمئنی وقت بیشتری لازم نداری ؟

ته: مطمئنم

🔞🔞🔞🔞🔞🔞

بدن های عریان شون روی تخت قرار گرفت و رقص لب هاشون شروع شد

در کمال آرامش مشغول بوسیدن هم بودن ، انگار می خواستن اول از همه عطش لب ها شون بر طرف کنن

امشب هیچ عجله ای در کار نبود و قرار بود همه چیز آروم پیش بره و جونگکوک قرار بود از همیشه محتاط تر عمل کنه

با سوختن ریه هاشون رضایت دادن تا بوسه شیرین شون رو قطع بکنن

هر دو به شدت نفس نفس میزدن و قفسه سینه هاشون با شدت بالا و پایین می شد

دمای بدن هاشون بالا رفته بود و داغ کرده بودن

نگاه جونگکوک مدام بین گردن و لب های تهیونگ در گردش بود و سردرگم بود که کدوم رو با بوسه هاش کبود کنه

THE BABY POLICE [Kookv]Where stories live. Discover now