4

2.1K 178 11
                                    

سرش تیر وحشتناکی کشید و باعث شد با ناله بلندی چشم هاش رو باز کنه ، دیدش تار بود و نیاز داشت تا با دلم زدن دیدش رو واضح کنه

چندین بار با درد پلک زد تا تونست واضح ببینه ، چشم های درشتش رو چرخوند و اطراف رو بررسی کرد

از بالا تا پایین ، از چپ به راست تمامی اتاق مشکی مات و براق بود و آرامش خاصی رو منتقل می کرد

کوک: زود بهوش اومدی

صدای بم توی بار به گوشش رسید و توجهش رو به ساعت جلب کرد ، 3 و نیم نیمه شب بود

چیزی یادش نمی اومد فقط یادش اومد که بزور مایه ای بهش خورونده شد و دقیقه بعد از هوش رفت

ته: کجام ؟

با صدای ضعیفی پرسید که باعث شد هیولا بالای سرش بیاد ، خم شد و بوسه آرومی روی شقیقه دردناکش زد

کوک: استراحت کن آنجل بعدا حرف می‌زنیم

اما تهیونگ همچنان لجوجانه سعی داشت هوشیار بمونه و راهی برای فرار پیدا کنه

ته: آب

ضعیف زمزمه کرد ، جونگکوک سری تکون داد و به سمت پارچ و لیوان روی میز رفت لیوان آب رو پر کرد

بالا تنه تهیونگ رو توی بغلش گرفت و لیوان آب رو به لب های قرمز و درشتش نزدیک کرد ، به آرومی لیوان رو هم کرد تا تهیونگ راحت تر آب بخوره

تهیونگ آروم آروم مثل بچه های چند ماهه آب می خورد و غنچه شدن لب هاش برای خوردن آب صحنه وسوسه انگیزی رو به ارمغان آورده بود

با تموم شدن آب داخل لیوان جونگکوک فرشته اش رو روی تخت خوابوند ، پتو رو روی آنجل خواب روی تخت کشید

صاف ایستاد و نگاهش روی تهیونگ قفل شد ، موهای فرش روی پالش پخش شده بود
لپ تپلش روی بالش پهن شده بود
مژه های بلند و مشکیش روی گونه های نرمش ثانیه انداخته بود
لب هاش......

لب های قرمز و درشتش برق میزدن و به حالت فوق العاده کیوتی غنچه شده بودن

وسوسه شد بوسه ای از اون لب ها بگیره اما به خودش نهیب زد

( هنوز مطمئن نشدی مرد ، هنوز نه )

هنوز مطمئن نبود پس به بوسه ای روی لپ نرم و پشمکی پلیس کوچولو رضایت داد و از اتاق بیرون رفت

_________________________

( کازینوی سیاه _ ساعت 4 صبح )

وارد اتاق قبلی شد و طرف قرارش رو دید که روی مبل نشسته و با پاش روی زمین ضرب گرفته

کوک: خیلی زود اومدی

یون سو: تهیونگ کو ؟؟؟

( یون سو رو‌ که یاد تون میاد 🧐 )

THE BABY POLICE [Kookv]Where stories live. Discover now