19

1.9K 125 1
                                    

مهمانان روی صندلی های مشکی و ساده جا گرفتن بودن و هر کدام بهترین لباس خود رو پوشیده بودن

زنان لباس های شب بلند و پر زرق و برق و دختران جوان اغلب لباس های کوتاه و ساده

موهای زنان اکثرا بالای سر هاشون جمع شده بود و موی دختران باز بود حتی نوع آرایش هاشون هم فرق میکرد ، زنان آرایش های غلیظ و دختران آرایش های ساده

مردان کت و شلوار های مشکی با پیرهن های سفید و کروات زده و پسران مجرد اغلب با پیراهن و شلوار های روشن

از هر سنی داخل جشن عروسی بزرگترین مافیا شرکت کرده بودن

حتی بچه های کوچیک دختر و پسر

همه مشغول حرف زدن بودن و درباره ظاهر محراب عروسی نظر میدادن

محراب به ساده و شیک طراحی شده بود و خب جز این هم از مافیای کره ، آسیا و اروپا انتظار نمی رفت

چرا که که همون تزیین ساده و شیک هم قطعا هزینه زیادی داشت

جئون امشب از هیچ چیزی دریغ نکرده بود و از هر چیزی بهترین رو فراهم کرده بود

امت هیچ کدوم از این چیز ها برای جئون اهمیت نداشت چرا ؟

چون جئون داشت استرس شیرینی رو تحمل می کرد بخاطر همین حواسش به اطرافش نبود

امت خب به لطف رفیق هاش که می دونست هوای مراسم رو دارن دیگه ذهنش درگیر طول مراسم نبود

به لطف رفیق های تهیونگ نتونسته بود قبل از عروسی تهیونگ رو ببینه

( خب الان من ببینمش که پس میوفتمممم )

هوا کلافه ای کشید که مصادف شد با نواختن موسیقی و باز شدن درهای سالن

نگاهش به سرعت به سمت در ورودی سوق داده شد و اونجا بود که فرشته اش رو دید

تهیونگ توی اون کت و شلوار یاسی رنگ زیبا تر از هر فرشته ای شده بود

موهای فرش لخت شده بودن و جونگکوک اعتراف میکرد انجلش با موی لخت زیبا تره

میکاپ کمرنگش به خوبی روی صورت کیوتش نشسته بود

کسی که تهیونگ رو تا محراب همراهی می کرد نامجون بود و همین باعث میشد تهیونگ دلش بگیره

اینکه چرا پدر و مادرش نیستن تا امروزش رو ببینن

نگاهش رو به جونگکوک دوخت ، اون تیپ تمام مشکی به خوبی بدن عضله ایش رو نشون میداد

موهای کوتاه شده و مرتبش و در آخر چشم های عاشقش که براندازش می کرد

همه و‌ همه باعث شد تهیونگ خجالت بکشه و لبخند خجلی بزنه


THE BABY POLICE [Kookv]Where stories live. Discover now